یی چینگ (69) : شش خطی - شماره 60
چکیده
نوشته : ش.پ
در ششخطى جیه - قید و بند (محدودیت) آب و دریاچه در کنار هم قرار گرفتهاند. آب دریاچه را پر مىکند، اما اگر از حد بگذرد دریاچه طغیان خواهد کرد. پس حد و قید و بند لازم است. ببینیم در زندگى انسان این قید و بندها از چه کیفیتی برخوردار است:
سهخطى بالایى کاان : وحشتناک، آب
سهخطى پائینى توئى : شادىآفرین، دریاچه
یک دریاچه فضاى محدودى را اشغال کرده است. هنگامى که آبهاى بیشترى وارد آن شود سرریز مىکند. پس در نتیجه باید حدى براى آب قائل شد. انگاره آب را در بالا و در پائین نشان مى دهد که آسمان، به عنوان حد در میانه آنها قرار گرفته است. نقشواژه چینى براى قید و بند به معناى واقعى نقطههاى اتصال میان ساقه بامبو را نشان مىدهد. در ارتباط با زندگى عادى این به معنى صرفهجویى در قبال ولخرجىست. در ارتباط با حوزه اخلاقیات این به معناى حدود مشخصىست که انسان برتر بر اعمال خود اعمال مى کند– حد وفادارى و عدم تمایل.
داورى
قید و بند (محدودیت). موفقیت.
محدودیتهاى تحقیرآمیز را نباید در خود حفظ کرد.
قید و بندها، مشکلساز اما مؤثر هستند. اگر در شرایط عادى مقتصد باشیم براى زمانهاى نیازمندى آماده خواهیم بود. مقتصد بودن ما را از حقارت نجات مىدهد. قید و بند در عین حال در تنظیم شرایط جهان لازم است. در طبیعت حدود ثابتى براى تابستان و زمستان، روز و شب وجود دارد، و این حدود به سال معنا مىدهد. به همین طریق، اقتصاد با محدودیت ثابت بر ولخرجى براى حفظ اموال عمل کرده و از صدمه خوردن مردم جلوگیرى مىکند. اما در ایجاد قید و بند باید حدود را رعایت کنیم. اگر انسان میبایست قید و بندهاى تحقیرآمیز بر طبیعت خود اعمال کند ممکن است صدمهزننده باشد، و اگر او در تحمیل قید و بندها به دیگران بسیار دور برود آنها یاغى مىشوند. پس قید و بند زدن به قید و بند نیز ضرورى است.
انگاره
آب بر روى دریاچه: انگاره قید و بند.
از این قرار انسان برتر
اعداد و اندازهها را بهوجود مىآورد،
و طبیعت، شرافت و رفتار درست را ارزیابى مىکند.
دریاچه چیزى محدود است. آب خسگىناپذیر است. یک دریاچه مىتواند مقدار معینى از آب بىحد را در خود پذیرا شود؛ این ویژگى آن است. در زندگى انسانى نیز فرد در جریان تشخیص و تنظیم حدود به شناخت نائل مىشود. پس آنچه که در اینجا مورد ملاحظه ماست مشکل تعیین صریح این شناختهاست که ستون فقرات اخلاق را تشکیل مىدهد. امکانات نامحدود براى انسان مناسب نیست؛ اگر آنها وجود داشتند زندگى او صرفاً در بىکرانهگى حل مىشد. زندگى انسان براى قوى شدن نیازمند قید و بندهایىست که از طریق وظایف شکل گرفته و به صورت ارادى پذیرفته شود. انسان به عنوان یک روح آزاد صرفاً با محدود کردن خود با این قید و بندها و از طریق تعیین آنچه که وظیفه است ویژگى مىیابد.
خطها
نه در آغاز یعنى:
خارج نشدن از در و حیاط
بدون سرزش است.
انسانى که دوست دارد چیزى را بر عهده بگیرد اغلب با قید و بندهاى برطرفنشدنى روبرو مىشود. بعد باید بفهمد کجا باید توقف کند. اگر بهراستى این را بفهمد و از محدودیتهایى که برایش تعیین شده فراتر نرود، نیرویى ذخیره خواهد کرد که هنگامى که زمانش برسد، او را قادر خواهد کرد که با تمام نیرو عمل کند. احتیاط نخستین شرط مهم در آمادهسازى راه براى چیزهاى حیاتى است. کنفسیوس با در نظر گرفتن این مسئله مىگوید: «هنگامى که اغتشاش گسترش یابد کلمات گام نخستین هستند. اگر شاهزاده محتاط نباشد خدمتگزار خود را از دست مىدهد. اگر خدمتگزار محتاط نباشد زندگى خود را از دست مىدهد. اگر رستنىها با احتیاط جا به جا نشوند رشد دادن آنها به اشکال بر مىخورد. پس انسان برتر با احتیاط سکوت را رعایت کرده و بسیار دور نمىرود.
نه در خط دوم یعنى:
از دروازه و حیاط بیرون نرفتن بداقبالى مىآورد.
هنگامىکه زمان عمل فرا مىرسد درست در لحظه باید عمل کرد. همانطور که آب نخست در دریاچه گرد مىآید، بىآنکه از حد بگذرد، اما روشن است که باید هنگامى که دریاچه پر شد راه خروجى بیابد، همینطور است در زندگى انسان. پس کار خوبىست که تا زمانى که عمل ضرورى نیست با شتاب عمل نکنیم، اما پس از آن به تلاش ادامه بدهیم. همین که موانع عمل برداشته شد درنگ با نگرانى اشتباهىست که بلا را به سوى ما مى کشد، چرا که شخص فرصت بهدست آمده را از دست مىدهد.
شش در خط سوم یعنى:
آن کس که حد را نشناسد
دلیلى براى گریستن خواهد داشت.
سرزنشى نیست.
اگر فردى تنها متوجه لذتجویى و شادمانى باشد بهسادگى احساس حد نگهدارى را که ضرورىست از دست مىدهد. اگر دست به ولخرجى بزند از نتایج آن رنج خواهد برد و بعد دچار افسوس خواهد شد. او نباید دیگران را سرزنش کند. تنها هنگامى که باور بداریم اشتباه از خودمان بوده موفق خواهیم شد تجربیات بسیار ناراحتکننده را جبران کنیم.
شش در خط چهارم یعنى:
حد توأم با رضایت. موفقیت.
هر قید و بندى ارزش خودش را دارد، اما قید و بندى که طلب کوشش مدام مىکند مستلزم صرف انرژى بسیار زیادىست. هنگامى که قید و بند از نوع طبیعى آن است (به طور مثال حدى که آب تنها در سرازیرى تپه جارى مىشود) ضرورتاً به موفقیت منجر مىشود، چرا که باعث ذخیره انرژى مىگردد. پس انرژى که در غیر این صورت در تقلاى بیهوده با چیزها ذخیره مىشود در جهت درست مصرف میگردد و موفقیت تضمین میشود.
نه در خط پنجم یعنى:
محدودیت شیرین، خوشاقبالى به همراه مىآورد.
رفتن، حرمت به همراه مىآورد.
قید و بند اگر مؤثر باشد باید در جهت درست بهکار گرفته شود. اگر ما در جستوجوى آن باشیم که قید و بند را فقط بر دیگران اعمال کرده و خود از آن برهیم چنین قید و بندى دیگران را رنجانده و باعث مقاومت مىشود. اما اگر انسانى که در موقعیت رهبرىست قید و بند را نخست در مورد خود اعمال کرده و دیگران را راحت بگذارد و با امکانات محدود چیزى بهدست آورد، نتیجهاش خوشاقبالى خواهد بود. اگر چنین نمونهاى در وجود آید رقابت ایجاد خواهد کرد و در نتیجه هر کارى بر عهده گرفته شود با موفقیت توأم خواهد بود.
شش در خط بالا یعنى:
قید و بند خفتآور
پشتکار باعث بداقبالىست.
پشیمانى ناپدید مىشود.
اگر شخص در ایجاد قیدها خیلى خشن باشد مردم تحمل نخواهند کرد. هرچه این خشونت بیشتر باشد بدتر مىشود، چرا که در درازمدت واکنش نسبت به آن اجتنابناپذیر خواهد بود. به همین طریق، بدن زجر کشیده علیه زهد از حد گذشته قیام مىکند. از سوى دیگر اگر چه خشونت ظالمانه به طور دائم و روشمند قابل بهکارگیرى نیست، اما زمانهایى هست که این تنها روش مطمئن علیه گناه و پشیمانىست. در چنین شرایطى سنگدلى نسبت به خود تنها روش نجات روح شخص است، که در غیر این صورت در اغوا و بىمنطقى غوطهور مىشود.
با کلیک روی هر کدام از اعداد زیر می توانید توضیحات مربوط به آن شش خطی را مطالعه کنید :
08 | 07 | 06 | 05 | 04 | 03 | 02 | 01 |
16 |
15 | 14 | 13 | 12 | 11 | 10 | 09 |
24 | 23 | 22 | 21 | 20 | 19 | 18 | 17 |
32 | 31 | 30 | 29 | 28 | 27 | 26 | 25 |
40 | 39 | 38 | 37 | 36 | 35 | 34 | 33 |
48 | 47 | 46 | 45 | 44 | 43 | 42 | 41 |
56 | 55 | 54 | 53 | 52 | 51 | 50 | 49 |
64 | 63 | 62 | 61 | 60 | 59 | 58 | 57 |