روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / MBTI

حسی(S) یا شهودی(N)

1398/09/28

 


 
تحقیق، ترجمه، گردآوری و نگارش : حمید رضا ریاضتی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل)
 
 
همانطور که در مقاله قبلی گفتیم، مدل تیپ شناسی مایرز-بریگز مبتنی بر دایکوتومی ها است. در MBTI چهار دایکوتومی وجود دارد که در مقاله قبلی به اولین دایکوتومی یعنی درونگرایی و برونگرایی پرداختیم و گفتیم که اولین حرف از تیپ شخصیتی شما را مشخص می‌کند. برای مثال اگر تیپ شخصیتی شما INTJ  باشد، حرف اول معرف درونگرایی (I) یا برونگرایی (E)، حرف دوم نشان دهنده حسی (S) یا شهودی (N)، حرف سوم معرف ترجیح تفکری (T) یا احساسی (F) و حرف چهارم مشخص کننده ترجیح قضاوتی (J) یا ادراکی (P) بودن است.
 
 
*توجه
اگر فرصت خواندن مقاله درونگرایی و برونگرایی را ندارید، می‌توانید پادکست ما را با همین موضوع از اینجا بشنوید.
 
 
در این مقاله قصد داریم تا به بررسی دایکوتومی دوم که مشخص کننده دومین حرف از تیپ شخصیتی شما است، یعنی حسی یا شهودی بودن بپردازیم.
 
 
 

یونگ چه گفت؟

 کارل یونگ در کتاب تیپ‌های روان شناختی  به بررسی دو نگرش درونگرایی (Introversion) و برونگرایی (Extraversion) و چهار عملکرد ذهنی یعنی حس (sensation)، شهود (Intuition)، تفکر (Thinking) و احساس (Feeling) پرداخت. یونگ می‌گوید: به هر چهار کارکرد نیاز است: ((برای جهت گیری کامل، هر چهار کارکرد باید به طور مساوی مشارکت کنند. تفکر باید شناخت و قضاوت را تسهیل کند؛ احساس باید به ما بگوید که موضوع چگونه و تا چه حد برای ما اهمیت دارد. حس باید از طریق دیدن، شنیدن و چشیدن و غیره واقعیت‌ها را به ما منتقل کند و در نهایت شهود باید کاری کند ک بتوانیم احتمالات موجود را تخمین بزنیم. تمام این‌ها در راه رسیدن به تصویری کامل از یک موقعیت معین به کار می‌رود.))
 
MBTI
 
 
یونگ حس و شهود را عملکردهای غیر منطقی یا ادراکی نامید. چرا که هر کدام راهی هستند برای درک ساده آنچه وجود دارد. حس نگاه می‌کند به عینیت و آنچه وجود دارد توجه می‌کند و شهود می‌گوید در درون چه می‌گذرد. اصطلاح غیر منطقی بودن نیز بار قضاوتی ندارند بلکه تنها به این دلیل که از حوزه دسترسی ما خارج هستند و ما در فرآیند ادراک نقش چندانی نداریم، غیر منطقی خوانده می‌شوند.
 
 

توصیف ترجیحات حسی و شهودی

این بعد به نوع درک و برداشت شما از جهان و اطلاعات اشاره می‌کند. در واقع به نوعی پنجره‌های شما نسبت به جهان هستند. افراد حسی را با حرف S که اولین حرف از کلمه (Sensing) است و شهودی‌ها را با حرف N که دومین حرف از کلمه (Intuition)  نمایش می‌دهیم.  طبق روال برای توضیح هر ترجیحی ما یک سؤال مهم مطرح می‌کنیم تا در پاسخ به آن بتوانیم توضیحات لازم را ارائه دهیم.
 
 
شما چطور اطلاعات را دریافت می‌کنید و توجه شما بیشتر به چه اطلاعاتی جلب می‌شود؟
فعالیت‌هایی مثل تماشای تلویزیون، بو کردن گل، به یاد آوردن یک خاطره، خواندن یک کتاب همگی مرتبط با این ترجیحات هستند.
ما روزانه میلیون‌ها اطلاعات دریافت می‌کنیم که بخش اعظم آن وارد آگاهی ما نمی‌شوند. حسی‌ها افرادی هستند که اطلاعات را همانگونه که هست دریافت می‌کنند و به آنچه که وجود دارد توجه می‌کنند و شهودی‌ها افرادی هستند که خود اطلاعات چندان برایشان جذابیتی ندارد و به آنچه که می‌تواند وجود داشته باشد توجه می‌کنند.
 
 
MBTI
 
اشتباه نکنید!
 
این جمله که در اکثر کتاب‌ها و کارگاه‌های تیپ شناسی بیان می‌شود مبنی بر اینکه حسی‌ها اطلاعات را از طریق حواس پنجگانه دریافت می‌کنند و شهودی‌ها از طریق حس ششم چندان صحیح نیست. چرا که از منظر فیزیولوژی همه افراد چه حسی و چه شهودی اطلاعات را از طریق حواس خود دریافت می‌کنند. در واقع تفاوت عمده در توجه به اطلاعات مختلف است که حالتی ناهوشیار دارد.
 
 
 
تو مو می‌بینی و من پیچش مو!
 
در داستان لیلی و مجنون می‌خوانیم که یک شخصی به مجنون می‌گوید که می‌توانی بهتر از لیلی را پیدا کنی چرا که لیلی زیبایی چندانی ندارد! اما ظاهراً جناب مجنون یک فرد شهودی است و به چیزی غیر از آنچه می‌بیند توجه کرده و عاشق شده است. خواندن چند بیت از آن و دیدن پاسخ‌های مجنون خالی از لطف نیست. البته این را هم بدانیم که بازی با کلمات و اصولاً " زبان" بیشتر به مزاج شهودی‌ها خوش می‌آید.
 
 
MBTI
 
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز / تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو / تو ابرو، او اشارت‌های ابرو
دل مجنون ز شکر خنده خونست / تو لب می‌بینی و دندان که چونست
 کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام / نه آن لیلی ست کز من برده آرام
 
 
 
MBTI
 
کتاب تکنیک‌های شخصیت خوانی اثر پل تیگر یکی از کتاب‌های مفید و روان در این زمینه است که در ادامه مثالی از این کتاب برایتان نقل می‌کنم. اگر یک گل را به یک فرد حسی و شهودی بدهید و از آنها بخواهید آنرا توصیف کنند احتمالاً پاسخ‌های متفاوت و جالبی خواهید شنید. فرد حسی طبیعتاً به آنچه که در لحظه وجود دارد و می‌بیند توجه می‌کند و احتمالاً به شادابی گل، رنگ زیبای گلبرگ‌ها و بافت نرم و لطیف آن اشاره می‌کند. اما اگر همین گل را به یک فرد شمی بدهید و از او بخواهید راجع به آن برایتان بگوید احتمالاً به شما خواهد گفت: این گل مرا یاد مادربزرگم می‌اندازد. او سابقاً این گل‌ها را در باغچه‌اش پرورش می‌داد. وقتی تابستان‌ها به منزل او می‌رفتیم این گل‌ها را از باغچه او می‌چیدیم و روی میز ناهار خوری می‌گذاشتیم!
 
 
 
همانطور که ملاحظه می‌کنید فرد حسی آنچه را که دید توصیف کرد و فرد شهودی تداعی خودش را از گل بیان کرد. فرآیند ادراک، یک فرآیند پیچیده و درونی است. به همین جهت تشخیص حسی یا شهودی بودن گاهی مشکل است و تا زمانیکه فرد از ادراک خودش صحبت نکرده نمی‌توانیم قضاوت چندان صحیحی داشته باشیم. البته رفتارهای غیر کلامی‌ها در تشخیص مؤثر است. یکی از روش‌های پی بردن به ادراک صحبت کردن راجع به تصاویر و برداشت‌های افراد است.
 
 
 
 به نقاشی‌های زیر توجه کنید:
 
MBTI
 
 می‌توانید حدس بزنید کدام نقاشی را یک فرد حسی کشیده و کدام را یک فرد شهودی؟!
 
 احتمالاً همانطور که درست حدس زدید تصویر سمت راست را یک فرد حسی کشیده است. حسی‌ها علاقه مند به کشیدن  آنچه را که می‌بینند هستند. آن‌ها عاشق جزئیات هستند و برای همین هم چنین شاهکار زیبایی را با جزئیات زیاد می‌توانند خلق کنند. بر عکس برای شهودی‌ها آنچه که وجود دارد چندان جذابیتی ندارد. شهودی‌ها عاشق معناها و مفاهیمی هستند که یک اثر می‌تواند منتقل کند. آن‌ها عاشق الگوها و روابط پیچیده در میان اجزا هستند. برای همین نقاشی سمت راست احتمالاً برای شهودی‌ها و نقاشی سمت چپ احتمالاً از دید شهودی‌ها چندان جذاب نیست!
 
 
 
جدول زیر حاوی ویژگی های مهم افراد حسی و شهودی است .
 
MBTI



 

چطور با یکدیگر تفاهم داشته باشیم؟

 
MBTI
 
 
حسی‌ها و شهودی‌ها در دوران کودکی 
 
بیایید به دوران مدرسه بازگردیم و ببنیم چه فرقی میان کودکان حسی و شهودی وجود دارد. فرض کنید سر کلاس نقاشی نشسته‌اید و معلم از بچه‌ها میخواد یک نقاشی بکشند.  یک بچه شهودی وقتی می‌خواهد نقاشی بکشد اول کل قضیه را می‌بیند. مثلاً” اگر می‌خواهد دریا بکشد ابتدا کل دریا را می‌کشد و سپس به آن ماهی و چند گیاه دریایی یا چیزهای دیگر را اضافه می‌کند. اما یک بچه حسی ابتدا یک ماهی می‌کشد و بعد فکر می‌کند که برای ماهی یک دریا بکشد و ماهی‌های دیگر که با او دوست باشند. در واقع شهودی‌ها از کل به جز می‌رسند و حسی‌ها از جزئیات شروع می‌کنند و به تصویر بزرگ می‌رسند.
 
 
 
MBTI
 
 
 
در آخر ما یک نقاشی را می‌بینیم و نتیجه کار یکی است و این موضوع  می‌تواند تشخیص شهودی را از حسی  سخت کند. چرا که حسی‌ها و شهودی‌ها احتمالاً هر دو به یک نتیجه می‌رسند اما از راه‌های متفاوت! اگر به دوران دبستان کودکان شهودی‌ها نگاه کنیم، می‌بینیم که آنها از کودکی جذب موضوعاتی نظری  مانند فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، و ادبیات می‌شوند. در آن سوی طیف حسی‌ها بطور ذاتی به موضوعات ملموس‌تری که کاربردی‌تر هستند توجه نشان می‌دهند. موضوعاتی مانند علوم تجربی و مهندسی، ورزش و ...
 
 
در مقالات آینده به بررسی بقیه ترجیحات می‌پردازیم.
 
 
 

نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.