- روان تحلیل /
- مطالب /
- فیلم
۱۲ مرد خشمگین
1398/10/11
چکیده
نوجوانی هجده ساله از اهالی آمریکا لاتین متهم به قتل پدرش گردیدهاست. شواهد نشان میدهد او با ضربات متعدد چاقو پدر خود را به قتل رساندهاست، گرچه نوجوان که به نظر ضعیف و افسرده حال میرسد این اتهام را قبول ندارد با این حال وجود چاقویی در محل وقوع حادثه که متعلق به نوجوان مذکور است و او ادعا میکند آن را مدتی قبل گم کرده و خبری هم از محل آن نداشتهاست، به عنوان مدرک جرم، دلیلی برای مجرم شناختن او از سوی دادگاه شدهاست. حال دوازده مرد از طبقات مختلف اجتماعی به عنوان اعضای هیئت منصفه دادگاه، مأمور تصمیمگیری نهایی دربارهٔ این پرونده شدهاند. اگر آنها فرد متهم به قتل را محکوم نمایند، وی باید روی صندلی الکتریکی اعدام شود. در فرایند رأیگیری یازده نفر از اعضای هیئت منصفه رأی به محکومیت و در نهایت اعدام نوجوان میدهند اما در این بین یک نفر از آنان یعنی تصمیم گیرندهٔ شماره ۸ رأِی بر بی گناهی متهم میدهد و پیشنهاد صحبت در این باره را میدهد. با پیشروی ماجرا در اتاقی که اعضای هیئت منصفه آن در فضای عصبی مشغول بحث و بررسی پرونده همستند قصه فیلم شکوفا میشود و به صورت مطالعهای استادانه دربارهٔ شخصیتهای پیچیدهای در میآید که به عنوان عضو هیئت منصفه میخواهند رأی نهایی را صادر کنند. پس زمینه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هریک از این اعضا، باعث واکنشهای مختلف آنان در زمان حال میشود. در چنین موقعیت و اوضاع و احوالی است که شماره ۸ تلاش میکند بقیه همکارنش را متقاعد کند که رأی آنها اهمیتی حیاتی دارد و نباید به راحتی دربارهٔ آینده و زندگی دیگران تصمیم بگیرند و سرانجام پس از یک ساعت و نیم بحث پرونده کاملاً روشن میشود و هیت منصفه رأی بر بیگناه بودن متهم میدهد.
تحلیل روانشناختی فیلم ۱۲ مرد خشمگین
نوشته: احسان احمدی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل)
۱۲ مرد خشمگین محصول سال ۱۹۵۷ از کشور آمریکاست. این فیلم بلاشک یکی از به یادماندنیترین و منحصر به فردترینها در نوع خودش است. کمتر فیلم بازی پیدا میشود که حداقل یک بار این فیلم را ندیده باشد. نکتهی جالب این است که تمام جریان فیلم منهای دو تا سه دقیقه، تنها در یک لوکیشن اتفاق میافتد که آن، اتاقی نسبتا کوچک است. لازم به ذکر است که مدت زمان فیلم تنها نود و شش دقیقه میباشد.
۱۲ مرد خشمگین موفق به کسب نمره ۸٫۹ از سایت imdb شده و همین امتیاز بالا سبب شده که به عنوان پنجمین فیلم برتر تاریخ از نگاه این سایت لقب گیرد!
داستان فیلم از پایان یک دادگاه شروع میشود. پسر هجده سالهای متهم به قتل پدر خودش است. حال اعضای هیئت ژوری که دوازده مرد از اقشار مختلف جامعه هستند، با توجه به شواهد و قرائن بررسیشده در دادگاه، باید سر این موضوع که آن پسر بیگناه است یا گناهکار به اشتراک نظر برسند تا دادگاه رای نهایی را صادر کند. حتی اگر یازده نفر هم رای یکسان بدهند این کافی نیست و از نظر دادگاه مردود است.
بعد از چند دقیقه جلسه آغاز میشود و در همان ابتدا یک رای گیری صورت میگیرد. یازده نفر رای به گناهکار بودن متهم میدهند و فقط یک نفر دستش را بالا نمیبرد. یازده نفر دیگر برایشان کاملا واضح و مبرهن است که آن پسر گناهکار است و جایی برای شک و تردید برایشان نمانده؛ چون ظاهرا شواهد همین را اثبات میکنند. اما حرف آن یک نفر دیگر این است که فقط ممکن است شواهد درست نباشد و آن پسر بیگناه باشد. استدلالش هم این است که وقتی قرار است با رای ما یک پسر هجده ساله اعدام بشود، پس انصاف حکم میکند که حداقل چند دقیقه برایش وقت بگذاریم و در موردش صحبت بکنیم. شاید همه چیز به اندازه کافی بررسی نشدهباشد. در ابتدا همه مخالفت میکنند، اما بالاخره مجبور میشوند که صحبت کنند. در نهایت بعد از یک ساعت و اندی صحبت، جدل و حتی گاهی اوقات دعوا، نتیجه از یازده بر یک به دوازده بر صفر تغییر پیدا میکند و متهم بیگناه شناخته میشود!
12 Angry Men
زندگی در دستشان و مرگ در ذهنشان
شاید برایتان این سوال پیش آمدهباشد که این فیلم چه ارتباطی به دنیای روانشناسی دارد؟ در نگاه اول هم واقعا همینطور به نظر میرسد. من هم خودم به شخصه تا به حال ندیدم که جایی فیلم ۱۲ مرد خشمگین ، به عنوان یک فیلم روانشناختی معرفی و بررسی شدهباشد. اما من معتقدم که به هر فیلمی میتوان از منظر روانشناسی نگاه کرد. چرا که هر فیلم دارای کاراکتر است و هر کاراکتر در طول فیلم رفتارهای خاصی را از خود بروز میدهد. وقتی پای شخصیت و رفتار به وسط میآید، پس حتما علم روانشناسی حرفهایی برای گفتن خواهد داشت. اما این بار به جای اینکه وارد وادی آسیبشناسی روانی و اختلالات روانی شویم، قصد داریم از منظر نظریههای مشاوره و رواندرمانی به فیلم نگاه کنیم که به نوبهی خود نگاه جدیدی در تحلیل فیلم محسوب میشود. پس با ما همراه باشید.
از دیدگاه اریک برن، مبدع رویکرد تحلیل رفتار متقابل ( Transactional Analysis ) در هر فرد سه حالت نفسانی وجود دارد که عبارتند از کودک، والد و بالغ. کودک و والد هر کدام به انواع مختلفی تقسیم میشوند. در اینجا فقط به انواع والد اشاره میکنیم، چون با کودک سر و کاری نداریم. والد به دو بخش سرزنشگر و حمایتگر تقسیم میشود که هر کدام دو بعد مثبت و منفی دارند. در واقع بخش والد شخصیت هر فرد چیزی است که از محیط بیرونی به خصوص والدین گرفته شده و به مرور زمان درونی شدهاند. اما بالغ بخشی از شخصیت است که در درون هر فرد وجود دارد. در این فیلم شخصیتی که توسط lee j. Cobb بازی شده (نفر سوم در هیئت منصفه) نمایندهی حالت نفسانی والد سرزنشگر منفی است. اگر در کلام و حتی زبان بدن او اندکی دقت کنید، به این موضوع پی خواهید برد. او دائم در حال پرخاشگری است و به خود اجازه میدهد که به دیگران توهین کند. به راحتی صدای خود را بالا میبرد و نمیخواهد حرف درست را بپذیرد و به عبارت بهتر ارتباطش با واقعیت کم شدهاست. یکی از کلماتی که او دائم در مکالماتش به کار میبرد ” همه چیز ” است. افرادی که والد سرزنشگر منفی در آنها فعال است، از عباراتی مثل همیشه، هیچوقت، همهچیز، باید و نباید و در کل کلماتی که خیلی کلی هستند زیاد استفاده میکنند.
مفهوم دیگری که در نظریه تحلیل رفتار متقابل مطرح میشود، مفهوم وضعیتهای زندگی است. اریک برن چهار نوع وضعیت زندگی را شرح داده است. ” من خوبم، تو خوبی ” ،” من خوبم، تو خوب نیستی ” ، ” من خوب نیستم، تو خوبی ” و ” من خوب نیستم ، تو خوب نیستی “. با کمی دقت این نکته آشکار میشود که lee j. cobb در وضعیت دوم قرار دارد. او نسبت به آدمها دید بالا به پایین دارد و خودش را برتر از دیگران میداند. به همین دلیل به راحتی به خود اجازه میدهد که به دیگران توهین کند. یکی از ویژگیهای بارز افرادی که در این وضعیت قرار دارند این است که توانایی درک احساسات دیگران و همدلی را ندارند. شاید حالا بهتر درک کنید که چرا این فرد به شدت خواستار اعدام متهم است و جان وی برایش کوچکترین اهمیتی ندارد. اما علت چیست؟ چرا او در این وضعیت زندگی گرفتار شده؟ در یک بخش فیلم که صحبت از بچههای امروزی و تفاوتشان با بچههای نسل قدیم به میان میآید، او دیالوگی را با این مضمون میگوید: من در کودکی پدرم را قربان صدا میزدم! همین یک جمله میتواند رازهای زیادی را در مورد گذشتهی او فاش کند. با این جمله مشخص میشود که سبک فرزند پروری والدین یا والد وی سختگیرانه بودهاست. والدین سخت گیر، دائم از کودک خود انتقاد میکنند، کودک خود را تنبیه و تحقیر میکنند و از نگاه اریک برن الگوی نوازشی منفی را در کودک به وجود میآورند و البته از دیدگاه جان بالبی، سبک دلبستگی اجتنابی را در کودک شکل میدهند.
حال کودکی که دائم تحقیر شده، طرحوارهی نقص و شرم در وجودش شکل گرفته؛ به این معنی که خود را فردی حقیر و بیارزش میشمارد. از نظر جفری یانگ هر انسانی در برابر طرحوارهی خود میتواند از سه سبک مقابلهای استفاده کند. تسلیم، فرار و جنگیدن. تسلیمشدن به این معناست که فرد بپذیرد آدم حقیری است و دیگران از او برترند. در این صورت وضعیت زندگی فرد حالت سوم را در بر میگیرد. فرار به این معناست که شخص با کارهای مختلف از این موضوع و حتی فکر کردن به آن طفره برود. به عبارت بهتر همان صورت مسئله را پاککردن است. اما جنگیدن به نوعی همان جبران افراطی است که فروید مطرح میکند. یعنی فرد برای اینکه عقده حقارت خود را بپوشاند، درصدد تحقیر دیگران برمیآید. این افراد از تحقیر دیگران برای تسکین درد درونی خویش استفاده میکنند. با این تفاسیر مشخص میشود که شخصیتی که تا کنون از وی سخن گفتهایم، سبک مقابلهای جنگیدن را انتخاب کردهاست؛ اما نکتهی دیگری که در شخصیت این فرد نهفتهاست، این است که دلیل اصلی راضی نشدن او به بیگناه بودن متهم، استفاده از مکانیسم دفاعی جا به جایی یا همان displacement است. lee j. cobb چون از دست پسر خودش بسیار عصبانی است و نسبت به او حرص دارد، به طور ناخودآگاه سعی دارد تا حرص خود را بر روی این جوان متهم خالی کند؛ به دلیل اینکه پسرش اکنون در دسترس نیست. جالب اینجاست که او زمانی رای به بیگناهی متهم میدهد که در درون خودش متوجه این نکته میشود.
اما حالا میخواهیم بپردازیم به تحلیل شخصیت اصلی فیلم ۱۲ مرد خشمگین یعنی کاراکتری که با هنرنمایی henry fonda . او در این فیلم نماد حالت نفسانی بالغ و همچنین نماد فردی است که در اولین وضعیت زندگی قرار دارد. هنری فوندا تنها فردی است که از همان ابتدا رای به بیگناهی متهم میدهد. نه به این خاطر که از مسائل و رازهایی آگاه است که دیگران از آنها بیخبرند، بلکه به این دلیل که اولا جان یک انسان، برایش اهمیت دارد، ثانیا او تردیدی منطقی در ذهن دارد و فکر میکند میشود از زاویه دیگری به قضیه نگاه کرد، ثالثا او به همین راحتی کسی را قضاوت نمیکند! از دیدگاه اریک برن ویژگیهای حالت نفسانی بالغ عبارتند از: پایبندی به اصول اخلاقی، در نظر گرفتن احتمالات، واقعگرایی، داشتن قاطعیت لازم، استفاده از عباراتی مثل شاید، احتمالش وجود دارد، به نظر من، بر فرض که، گاهی اوقات و … .
افرادی که بالغ فعالی دارند، ریزبین هستند و دقیق صحبت میکنند نه مبهم و کلی. بسیاری از این ویژگیها در شخصیت هنری فوندا دیده میشود. کلماتی که او دائم در فیلم استفاده میکند ” فرض کن ” و ” ممکنه ” است. در همان رایگیری ابتدای فیلم، وقتی هنری فوندا تنها کسی بود که مخالفت کرد یعنی قاطعیت لازم را دارد. شخصی که قاطعیت ندارد مسلما نمیتواند در برابر یازده نفر دیگر مخالفت کند. یکی دیگر از ویژگیهای هنری، دقیق بودن و ریزبینی وی است. اگر به خاطر داشتهباشید، یکی از افراد در دیالوگی به او میگوید : تو خیلی خوب مو را از ماست بیرون میکشی. این نشان از دقت این کاراکتر دارد. ویژگی دیگر افراد بالغ این است که در زمان حال هستند و به عبارتی در اینجا و اکنون حضور دارند. اگر توجه کردهباشید، عدهای از شخصیتها هستند که فقط به لحاظ جسمانی در جلسه حضور دارند، در حالی که فکرشان جای دیگریست. مثل فردی که به مسابقه بیسبال فکر میکند یا شخصیتی که در فکر ایدههای نو برای شغل خودش است؛ اما هنری فوندا فردی است که ار همان ابتدا تا انتها هم حضور فیزیکی دارد و هم حضور ذهنی. در نهایت او با تکیه بر منطق و دقت نظر خود موفق میشود دیگران را قانع کند و ورق را کاملا برگرداند. اگر این شخصیت بالغ در بین آن افراد وجود نداشت، ممکن بود جوان بیگناهی اعدام شود.
و نکتهی آخر مربوط میشود به رایگیریها که مربوط به حوزه روانشناسی اجتماعی میباشد. در اولین دور رایگیری، وقتی از اعضای هیئت منصفه خواسته میشود که اگر با گناهکار بودن متهم موافق هستند، دست خود را بالا ببرند، اتفاق جالبی میافتد. آن هم اینکه همه دست خود را همان ابتدا بالا نمیبرند. ابتدا چند نفر بالا میبرند، سپس افرادی که در تصمیم خود شک داشتند، با توجه به اینکه در اقلیت هستند و صرفا بر اساس همرنگشدن با جماعت دست خود را بالا میبرند. به قول خودمان در رودربایستی گیر میکنند. به این پدیده در روانشناسی اجتماعی، همرنگی میگویند. به طور خلاصه همرنگی یعنی تغییر باور و فکر افراد در نتیجهی پیروی از افراد حاضر در گروه. به همین سبب است که هنری فوندا تقاضا میکند که بار دوم برای رای گیری، هر کس رای خود را جداگانه در برگه بنویسد و تحویل دهد تا از شکلگیری این پدیده جلوگیری کند. این تدبیر باعث میشود که اگر کسی به بیگناهی متهم رای داد، ناشناس بماند و بتواند با صداقت کامل نظر خود را به ثبت برساند که در نهایت هم این تدبیر کارآمد بود.
دوازده – هیچ
در انتها باید بگویم کمتر فیلمی وجود دارد که این حجم از مطالب روانشناختی را آن هم اینقدر دقیق در خود جای دادهباشد. همین موضوع، زیبایی و جذابیت فیلم ۱۲ مرد خشمگین را خصوصا برای کسی که علاقهمند به دنیای روانشناسی است، دوچندان میکند.
نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.