- روان تحلیل /
- مطالب /
- کتاب
ناخودآگاه جمعی و کهن الگو
1398/11/06
چکیده
کتاب ناخودآگاه جمعی و کهنالگو، اثری نوشته ی کارل گوستاو یونگ است که اولین بار در سال 1969 انتشار یافت. مفهوم «کهن الگوها» و نظریه ی «ناخودآگاه جمعی»، در زمره ی شناخته شده ترین و هیجان انگیزترین ایده های یونگ هستند. او در این کتاب آموزنده و جذاب به توصیف و تشریح این دو مفهوم مهم می پردازد. یونگ در این کتاب ابتدا پایه های نظری این مفاهیم را برای مخاطبین خود شرح می دهد و سپس، انواع مشخص و متفاوت کهن الگوها را به تفصیل بیان می کند. رابطه ی این مفاهیم با فرآیند فردیت نیز در بخش های پایانی کتاب مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. کتاب ناخودآگاه جمعی و کهن الگو، یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین آثار کارل گوستاو یونگ به حساب می آید.
معرفی کتاب ناخودآگاه جمعی و کهنالگو
نوشته: کارل گوستاو یونگ
تحقیق، ترجمه، گردآوری و نگارش: شیما باقری
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل)
کتاب ناخودآگاه جمعی و کهنالگو، اثری نوشتهٔ کارل گوستاو یونگ است که اولین بار در سال 1969 انتشار یافت. مفهوم «کهنالگوها» و نظریهٔ «ناخودآگاه جمعی»، در زمرهٔ شناخته شده ترین و هیجان انگیزترین ایدههای یونگ هستند. او در این کتاب آموزنده و جذاب به توصیف و تشریح این دو مفهوم مهم میپردازد. یونگ در این کتاب ابتدا پایههای نظری این مفاهیم را برای مخاطبین خود شرح میدهد و سپس، انواع مشخص و متفاوت کهنالگوها را به تفصیل بیان میکند. رابطهٔ این مفاهیم با فرآیند فردیت نیز در بخشهای پایانی کتاب مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد. کتاب ناخودآگاه جمعی و کهنالگو، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار کارل گوستاو یونگ به حساب میآید.
نکوداشتهای کتاب ناخودآگاه جمعی و کهن الگو
A fundamental work among Jung's writings
اثری بنیادین در میان نوشتههای یونگ
American Journal of Psychotherapy
________________________________________
A witness to Jung's greatness of mind and heart
گواهی بر بزرگی ذهن و قلب یونگ
Journal of Analytical Psychology
کتاب در 5 فصل نوشته شده:
1. ناخودآگاه جمعی
2. جنبههای روانشناسانهٔ کهنالگوی مادر
3. درباره تولد
4. روانشناسی کهنالگوی کودک
5. پدیدار شناسی روح در افسانه پریان
یونگ در ابتدا به توضیح مفهوم ناخودآگاه جمعی میپردازد:
پس از آنکه گمانهزنیهای فلسفی درباره ناخودآگاه که بیشتر توسط کاروس وون هارتمن ارائه گردید، به دلیل پیدایش جریانات ماتریالیسم و تجربهگرایی نادیده گرفته شدم این مفهوم اندک اندک وارد حیطه روانشناسی بالینی نیز گردید. درابتدا ناخودآگاه تنها محل جمع آوری خاطرات فراموش شده و سرکوب شده بود. یکی از لایههای ساختگی ناخودآگاه، ساحت شخصی بود که یونگ آن را "ناخودآگاه شخصی" نامید؛ اما ناخودآگاه شخصی روی لایهٔ عمیقتری قرار دارد که آن را "ناخودآگاه جمعی" نامگذاری کرد. ناخودآگاه از دید خودآگاه به نوعی بخشی ازشخصیت و درونیترین قسمت زندگی ماست. محتوای ناخودآگاه شخصی بیشتر پر از عقدههای احساسی است از سوی دیگر محتویات ناخودآگاه جمعی، کهنالگو نامیده میشود. کهنالگوها به "نمایههای جمعی" اشاره دارند و مدلی فرضی و غیرقایل نمایش تصاویر ناخودآگاه غرایز و الگوی رفتارهای غریزی هستند مانند کهنالگوی سایه، آنیما، آنیموس و پیرخردمند.
ازنظر یونگ راه اثبات کهنالگوها رویاها و تفکر خلاق ماست. درفصل دوم کتاب با عنوان جنبههای روانشناسانهٔ کهنالگوی مادر به این مبحث میپردازد که گرچه مفهوم کهنالگو مدرن است اما میتوان رد پای آن را در مفهوم "مُثُل" افلاطون پیگیری کرد و مترادف با آن مفهوم است.
کهنالگوی مادر جنبههای مختلفی دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم: 1. مادر، مادربزرگ، نامادری و مادرهمسر هرکس 2. فر زنی که با فرد ارتباط برقرار میکند مثل گرستار و کدیر و یا یکی از جدههای دور و درنهایت افرادی که میتوان آن هارا به صورت مجازی مادر دانست مانند الههها (ایزدبانو، باکره مقدس و سوفیا) و یا هر چیزی که سبب رستگاری فرد و یا احساس تعلق خاطر به وجود میآورند (کلیسا، دانشگاه، شهر یا کشور، آبهای راکد و...)
حلقه جادویی یا ماندالا نوعی کهن الگوی مادر است.
کهنالگوی مادر اساس عقده مادر را تشکیل میدهد که به سه شکل خود را نشان میدهد
الف: عقده تمایل به مادر در پسر (همجنس گرایی و دوان ژوانیسم و گاهی ضعف جنسی)
ب: عقده تمایل به مادر در دختر (تشدید عملکرد مادرانه و یا رشد بیش از اندازه اروس)
در انتها به تصویر متفاوت مادر در زن و مرد میپردازد. برای مرد مادر نماد خودش است و برای زن فقط در جریان پیشرفت روانی او به صورت یک نماد در میآید.
در فصل سوم با عنوان درباره تولد خلاصهای از مقالات درباره تولد دوباره با استناد به هجده سوره از قرآن کریم ارائه میدهد. یونگ در بخش اول این فصل به شکلهای مختلف تولد دوباره اشاره میکند (حلول روح، تناسخ، رستاخیز، تولد دوباره یا احیاء و مشارکت در فرایند تغییر شکل) در بخش بعدی به روانشناسی تولد دوباره میپردازد. تولد دوباره نظری قطعی است که باید آن را از باورهای اولیه انسان (کهنالگوها) به شمار آورد. در بخش سوم درباره تحول درونی سخن به میان میآورد و درباره تحقیر و توسعه شخصیت، تغییر در ساختار درونی شخصیت (عواملی که انسان را تصاحب میکند مانند تطابق یا پرسونا، نقش فرعی و یا سایه هر فرد و تصاحب توسط آنیما و آنیموس)، همزاد پنداری با گروه و قهرمان آیینی، فرایند جادویی، دگرگونی تکنیکی (یوگا در شرق و تمرینات روحی در غرب) و فرایند کسب هویت صحبت میکند. در انتهای این فصل به تحلیل داستان همراهی خضر نبی با موسی و خدمتکاراش و اصحاب کهف به عنوان نمونههایی که فرایند دتحول و تولد دوباره میپردازد.
فصل چهارم به روانشناسی کهنالگوی کودک اختصاص دارد. یونگ درباره این بن مایه میگوید: "عامل کودک، تصویری از چیزهای فراموش شده خاص در دوره کودکیمان است". کهن الگو همیشه تصویری است که به نسل انسان تعلق دارد، بهتر است این طور بگوییم که "بن مایه کودک، جنبههای نیمه آگاه دوران کودکی روان جمعی را نشان میدهد ". درپدیدارشناسی کودک اشاره به رها کردن کودک در جهت حرکت به سوی استقلال، شکستناپذیری کودک به خاطر داشتن نیروهای خداگونه و برتر، دوجنسیتی بودن کودک و کودک به عنوان نقطه شروع و پایان یا همان تولد دوباره میکند. کهن الگوی کودک را در فر ایند های کسب هویت ناگهانی میتوان مشاهده کرد.
در فصل پایانی کتاب که به پدیدار شناسی روح در افسانههای پریان اختصاص دارد، به توضیحاتی درباره روح میپردازد؛ روح اصلی است که در برابر ماده قرار دارد. ما ازین تعریف به ماده یا شکلی از وجود میرسیم که دربالاترین و جهانیترین سطح خود "خدا" نام دارد. یونگ معتقد است که روح در رویاها میتواند آشکار گردد. در برسسی رویاهای بیمارانش متوجه نوع خاصی از عقده تمایل به پدر که ویژگی روحی دارد، ازین نظر که تصویر پدر، گفتهها، اعمال، انگیزهها و تمایلاتی را پدید میآورد که به سختی میتوان روحی بودنشان را انکار کرددر مردان عقده تمایل به پدر مصبت اغلب ساده لوحی خص و در زنان علایق و الهامات روحی پرنشاطی را میآفریند. نتیجه میگیریم که در رویاها، نتیجه گیریهای سرنوشت ساز، ممنوعیتها و مشورتهای خردممندانه همواره از پدر گرفته میشود. روج در داستانهای پریان به صورت "پیرمرد فرزانه" خود را نشان میدهد؛ بنابراین روح درقالب انسان یا حیوان بوده و دیوی است که از بیرون سراغ انسان میآید. روح علاوه بر بخش باهوش و مبتکر و منطقی بخش شیطانی هم دارد که یونگ از آن به عنوان شخصیت حیلهگر که همان سایه جمعی است یاد میکند. تاریکی و شرارت دود نمیشود و به هوا نمیرود بلکه فقط وارد ناخودآگاهی شدهاند که فقط در انتظار فرصت مناسبی است تا به صورت فرافکنی آشکار شود.
نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.