روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / ویکی یونگ

ایگو، عقده مرکزی در حوزه آگاهی

1399/05/18

چکیده
خود یا من (پارسی) یا ایگو (لاتین) یا ایش (آلمانی) یا آی (انگلیسی) بخش سازمان‌یافته و منطقیِ ساختار روانی و میانجی بین نهاد، فراخود، و دنیای خارجی است. تبعیت از قوانین فرایند ثانویه تفکر . بر طبق اصل واقعیت هدایت می شود. ایگو در جهت ارضای غرایز اید به صورت واقع‌گرایانه قدم بر می‌دارد به صورتی که در بلندمدت باعث سودش شود نه زیان. همچنین فروید بیان اذعان می‌دارد که همچنان که ایگو سعی می‌کند بین اید و واقعیت خارجی میانجی باشد، اغلب خواسته‌های ناخودآگاه اید را زیر توجیحات عقلانی پیش آگاه خود می‌پوشاند که تعارض‌های اید را با واقعیت بپوشاندو واقعیت را در نظر بگیرد حتی وقتی اید سرسخت و غیر قابل انعطاف است. اصل واقعیت که ایگو بر اساس آن عمل می‌کند، یک مکانیسم تنظیمی است که باعث می‌شود فرد ارضای فوری خواسته‌هایش را به تعویق بیندازد و بتواند به طور بهنجار در جامعه زندگی کند. به عنوان مثال بتواند جلوی انگیزشی که باعث می‌شود فرد مال دیگری را تصاحب کند بگیرد و در عوض آن را خریداری کند.

ایگو ساختاری از ساز و کار شخصیت است که شامل عملکردهای دفاعی، دریافتی، ادراکی و اجرایی می‌شود. خودآگاهی در ایگو جای دارد در حالی که تمام فعالیت‌های ایگو خودآگاه نیستند. در ابتدا فروید از لفظ ایگو برای اینکه احساس خودیت را نشان دهد استفاده می‌کرد ولی بعدا آن را تغییر دارد تا به معنای طیفی از فعالیت‌های روانی از جمله قضاوت، تحمل کردن، سنجیدن با واقعیت، کنترل کردن، برنامه‌ریزی، دفاع، فرآوری اطلاعات، کارکرد عقلانی و حافظه شود. ایگو تشخیص می‌دهد چه چیزی واقعیت دارد. ایگو به ما کمک می‌کند که به افکارمان انسجام بدهیم و معنای آنها را و جهان اطرافمان را درک کنیم. «ایگو بخشی از اید است که مستقیما تحت تاثیر جهان خارجی قرار دارد. .... ایگو نماینده‌ی بخشی از روان است که آن را حس مشترک (عقل سلیم) و خرد می‌نامیم بر خلاف اید که محل احساسات اولیه است. حالت ایگو نسبت به اید شبیه حالت راکب و مرکوب است که همیشه باید مواظب قدرت بیشتر مرکب خود باشد و آن را رام نگه دارد با این تفاوت که اسب‌سوار این کار را با قدرت خودش انجام می‌دهد ولی ایگو نیروهای بخش‌های دیگری را برای این کار قرض می‌گیرد». «وضع ایگو از این هم پیچیده‌تر است زیرا در حقیقت سه ارباب دارد: جهان خارج، اید و سوپرایگو» وظیفه‌اش آن است که بین غرایز بدوی و واقعیت موازنه برقرار کند، در حالی که رضایت اید و سوپرایگو را برآورده می‌سازد. نگرانی اصلی‌اش محافظت از شخص است و اجازه می‌دهد برخی از تمناهای اید بیان محقق شوند، ولی تنها زمانی که پیامد آن اعمال ناچیز است. «بدین سبب ایگو که امیال خود را از اید می‌گیرد و وسط سوپرایگو محدود می‌شود و توسط واقعیت پس‌زده می‌شود، در برآوردن هماهنگی بین نیروها و تاثیراتی که بر و در آن اثرگذارند تقلا می‌کند.» و به سادگی «دچار اضطراب می‌شود - اضطراب واقعیت که مربوط به جهان خارج است، اضطراب اخلاقی که از سوپر ایگو می‌آید و اضطراب روان‌نژندی که از قدرت امیال و احساسات اید به آن وارد می‌شود.»



ایگو چیست؟




تحقیق، گردآوری و نگارش: رسول ماجانی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل



ایگو که محصول خودآگاهی است، به صورت مولفه ای پیچیده به وجود می آید،که تقریبا زاده خصوصیات وراثتی و پدیده های وابسته به آن ها است.  یونگ اشاره کرده است که اغلب مفهوم «شخصیت ایگو» با «درک سلف» اشتباه گرفته می شود.  افراد هر گونه آگاهی از ایگو را به مثابه شناخت قطعی از خودشان در نظر می گیرند. در صورتی که ایگو فقط محتویات خودش را می شناسد، نه ناخودآگاه و محتویات آن را، مردم معمولا شناختی که از خود دارند را با شناختی که از خود به عنوان یک انسان معمولی در محیط اجتماعی دارند می سنجند، نه با حقایق روانشناسانه ای که بخش اعظم آنها از ایشان پنهان است. در این باره، روح نیز مانند بدن عمل می کند. یک شخص معمولی از روان خود نیز همانند ساختار فیزیکی اش شناخت کمی دارد. 

در فرایند فردیت یکی از وظایف اولیه این است که در ناخودآگاه شخصی، ایگو از عقده ها تفکیک داده شود. همچنین، به ویژه از نقاب، سایه، آنیما و آنیموس. یک ایگوی قدرتمند می تواند بدون اینکه با این مفاهیم تعریف شود به طور عینی با آنها و سایر محتویات ناخودآگاه وارد تعامل شود.  به خاطر اینکه ایگو خودش را به عنوان مرکز روح در نظر می گیرد، برای او بسیار دشوار است که هویتش را با سلف تطبیق دهد. در حالی که موجودیتش را مرهون آن است و در سلسله مراتب روح تابعی از سلف به شمار می رود. نسبت ایگو به سلف همانند نسبت یک متحرک به محرک آن است. به نوعی نسبت مفعول به فاعل، چرا که عوامل تعیین کننده ای که از سلف ساطع می شوند از همه جهت ایگو را در بر می گیرند و به همین دلیل نسبت به او برتری دارند.  سلف، همچون ناخودآگاه نسبت به ایگو موجودیتی قدیمی تر به حساب می آید و پیش از این که ایگو پا به منصه ظهور بگذارد، سلف وجود داشته است. 

تطبیق هویت ایگو و سلف به دو صورت اتفاق می افتد:

1. ادغام ایگو با سلف، که در این صورت ایگو تحت کنترل ناخودآگاه قرار می گیرد. 
2. ادغام سلف با ایگو، که در این صورت این ایگو است که برجسته می شود. 

در هر دو حالت نتیجه، تورم همراه با اختلال در انطباق است. 
در حالت اول واقعیت باید از یک حالت رویاگونه کهن محافظت شود. و در حالت دوم خودآگاهی ملزم به پرداخت هزینه ساخت فضایی برای عالم رویا است. در حالت اول با بسیج زهد و تقوا روبرو خواهیم شد. و در دومی احتمالا ایگو در خفقان شکست های اخلاقی غرق خواهد شد. 
 



نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.