روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / تحلیل گر یونگی

اریک نویمان

1398/11/11

چکیده
نویمان که تحت تأثیر فروید و از آن بیشتر یونگ بود، در رشته فلسفه و روانشناسی در دانشگاه ارلانگن-نورنبرگ تحصیل کرد و در سال ۱۹۲۷ دکترای فلسفه خود را گرفت.او در رشته پزشکی، در دانشگاه فردریش ویلهلم برلین، در سال ۱۹۳۳، ادامه تحصیل داد. به دلیل قوانین نژاد پرستانه او نتوانست دوره انترنی خود را بگذراند و بعدها، پیش از مرگش، مدرک پزشکی خود را گرفت. نویمان در زمینه روانشناسی تکاملی و روانشناسی خودآگاه و خلاقیت نقش به سزایی داشته است. او یک دیدگاه نظری و فلسفی نسبت به تحلیل داشت که برخلاف دیدگاه بالینی در انگلستان و آمریکا بود.


اریک نیومان ولیعهد کارل یونگ





نوشته، ترجمه و گرد آوری : سعید فدایی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل) 
 
 

 
 
 
 
 
در یک نگاه
 1905: تولد در برلین
 1927: 22 سالگی - اخذ مدرک دکتری فلسفه
 1932: 27 سالگی - آشنایی با یونگ
 1933: 28 سالگی - پایان یافتن تحصیلات پزشکی
 1934: 29 سالگی - مهاجرت به اسرائیل
 1940: 35 سالگی - رها کردن تحلیل تاریخی یهودیان
 1948: 43 سالگی - پیوستن به ایرانوس
 1960: 55 سالگی - وفات در تل آویو
 
 
اریک نویمن  در سال 1905 میلادی در آلمان در یک خانواده کلیمی متولد شد. در سال 1927، دکترای فلسفه را در دانشگاه ارلانگن - نورمبرگ  در باواریای آلمان به پایان رساند. سپس در سال 1933 در 28 سالگی، تحصیل پزشکی را تمام کرد اما به دلیل قوانین ضد‌یهودی در آن دوران، مدرک او سال ها بعد و پس از معروف شدنش، به وی اهدا شد. نویمن به همراه همسرش جولیا، به دلیل ترسی که از ارتش نازی داشتند، در سال 1934 به تل آویو نقل مکان کردند. او در همین سال، رابطه جدی خود با یونگ را آغاز کرد و مطالعات و آثارش به حدی رسید که بهترین شاگرد یونگ لقب گرفت. پس از آن برای ایراد سخنرانی در انستیتو یونگ، به زوریخ رفت و آمد می‌کرد. همچنین در فرانسه، انگلیس و هلند نیز به طور پیوسته همایش داشت. وی رئیس انجمن روانشناسان تحلیلی در تل آویو بود و فعالیت در این زمینه را تا زمان فوت خود در سال 1960 ادامه داد. نویمن علاوه بر کار روی روانشناسی توسعه‌گرا، تاثیر مهمی در روشن شدن مباحث مرتبط با آگاهی و خلاقیت داشت. نگاه او به تحلیل، نگاهی نظری و فیلسوفانه بود که در واقع با روش بالینی رایج در انگلیس و ایالات‌متحده تفاوت آشکاری داشت. مفاهیم کلی که او در کتاب‌های متعدد به آن‌ها پرداخته است را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:


1- مرکز‌گرایی  (که در واقع حاصل از سنتز درون گرایی و برون‌گرایی است)
2- توسعه زنانگی (که در کتاب مادر اعظم شرح داده شده است)
3- اسطوره‌شناسی تاریخی (که جنبه های فردی و اجتماعی رشد آگاهی را بررسی می‌کند)
 
 
 
نویمن احتمالا برجسته‌ترین روان‌شناس تحلیلی در میان نسل اول یونگین‌هاست که محققین پرشوری بودند و در زمانی که خود یونگ هنوز زنده بود، فعالیت داشتند. جان هیل  می‌گوید زمانی که کتاب های نویمن را می‌خواندم انگار کتابخانه‌ای جدید رو به من گشوده شده بود. اما با مرگ ناگهانی نویمن، ستاره پر نور او ناگهان افول کرد و از یادها رفت تا دوران حاضر که به شکل قابل توجهی مورد توجه قرار گرفته است. انتشار مکاتبات نویمن با یونگ در سال 2016 میلادی توسط ارل شالیت ، مورد استقبال فراوانی قرار گرفت به گونه ای که آن را رنسانس نویمن می نامند. پس از انتشار این نامه ها، در تل آویو کنفرانسی بسیار غنی از نظر ارائه مطالب و مقالات برگزار شد. گزیده ای از این مطالب در کتاب «دوران آشفته، اذهان خلاق»  چاپ شده است. آثار نویمن به پیش رفت روان شناسی تحلیلی بسیار کمک کرد و او در واقع ایده پرداز و متفکر این زمینه بود. آثار او اکثرا در 15 سال آخر عمرش چاپ شده اند. زندگی نویمن را می توان به دو برهه قبل و بعد از آشنایی او با یونگ تقسیم کرد. قبل از این آشنایی، تمرکز نویمن بیش تر بر موضوعات فلسفی بوده و به کابالا  نیز علاقه داشته است. گرهارد آدلر  از دوستان نزدیک نویمن بود که در سمینار یونگ در سال 1933 با هم آشنا شدند. این در حالی بود که در ژانویه آن سال، هیتلر روی کار آمده بود و یهودیان به طور ضمنی احساس خطر می کردند. در این شرایط، خانواده نویمن نگرانی بیش تری داشت چون از خانواده های شناخته شده در آلمان بودند.


نویمن برخلاف شیوه رایج آن دوره که از دهه 1920 شروع شده بود و روان‌شناسی تحلیلی فروید پیروان زیادی داشت، تصمیم گرفت آینده خود را در مسیر کار با یونگ قرار دهد. پس زمانی که از آلمان خارج شد تا به فلسطین برود، به همراه همسر و پسر دو ساله اش در پاییز 1933 ابتدا به زوریخ رفت و تا ماه می 1934 در آن جا ماند. پس از گذراندن هفت ماه در زوریخ، به همراه خانواده اش به تل‌آویو نقل مکان کرد و به محض رسیدن، مکاتباتش با یونگ را آغاز کرد. امروز می دانیم تعدادی از کتاب‌هایی که نویمن در ابتدای مسیر کاری خود نوشته است، چاپ نشده‌اند و به تازگی در حال ویراستاری و آمادگی برای چاپ اند. این تالیف‌ها عموما در مورد تاریخ یهودیان، روان‌شناسی یهودیان و مسایل روز فلسطین در آن زمان است. موضوعات محوری کتاب‌ها، در واقع مسایلی بودند که جامعه اسرائیلی آن زمان به آن‌ها نیاز داشت. بخش زیادی از انرژی نویمن، صرف این ایده پردازی‌ها و حضور در سمینارها می‌شد. نویمن نهایتا در سال 1940، پرداختن به موضوعات جامعه یهودیان را کنار گذاشت و وارد مسایل عمومی‌تر روانشناسی شد. یکی از این مفاهیم جهان شمول، کهن‌الگوها  بودند که در زمان نگارش کتاب «سرچشمه های آگاهی»  توسط او به کار رفته‌اند. ایده‌های موجود در کتاب با بررسی روان جوامع غربی به دست آمده است اما در سطح فردی نیز قابل تعمیم است. نویمن باور داشت همان طور که واژه‌شناسی، زبان‌شناسی را توسعه می‌دهد، فرآیند‌فردیت و توسعه‌فردی، توسعه «گونه انسانی» را نیز به دنبال دارد. این مفهوم به گونه‌ای در علم زیست‌شناسی پذیرفته شده است و قابل تامل است اگر بخواهیم آن را برای تحلیل فرهنگی به کار بریم. نویمن در نیمه دوم سال 1940 کتاب دیگری نوشت به نام «روان‌شناسی ژرف‌نگر و اخلاقیات جدید» . این دو کتاب پس از پایان جنگ جهانی در سال 1945 منتشر شدند.


 
حضور در ایرانوس و حلقه یونگین ها
در این بخش، مراودات نویمن با الگا فروبه، مایکل فوردهام، جیمز کرش و کارل یونگ را با توجه به اطلاعات محدودی که موجود است، مرور می کنیم. یونگ، خود برای اولین بار در سال 1933 در جلسات ایرانوس حضور یافت. او این همکاری را تا سال 1951 ادامه داد و در کل، 14 مقاله ارائه کرد که این مجموعه سخنرانی ها (به جز سمینار سال 1943) در کتاب های سالانه انجمن ایرانوس و نیز در کتاب «مجموعه آثار یونگ»  موجود است. آخرین حضور یونگ در ایرانوس به سال 1952 باز میگردد؛ که تنها به عنوان شنونده در جلسه حاضر بوده است. در تمامی مقالات یونگ، می توان ارجاعات موثق او به تجربه های بالینی که در مواجهه با مراجعین و بیماران داشته را مشاهده کرد. این تجارب، در واقع پایه های تشکیل دهنده تئوری او نیز بودند. الن لافایت  در مورد دورهمی های Terrace Wall می گوید: «در زمان های تنفس و یا پس از اتمام ارائه های، یونگ به تراسی که در مجاورت هال کنفرانس قرار داشت می رفت. در آنجا به دیوار کوتاهی که بود تکیه می داد و در این حین، دیگران نیز به او می پیوستند و دور او حلقه می زدند. یونگ در مورد مقاله ها و سخن رانی ها، از منظر روانشناسی بحث می کرد و به تمامی سوالات مطرح شده از سوی شنوندگان، حتی اگر بسیار هم سطحی بودند، به طور مفصل پاسخ می داد».

نویمن در سال 1948 با پیشنهاد یونگ به انجمن ایرانوس پیوست. او اولین روانشناس تحلیلی بود که در ایرانوس پس از یونگ سخن رانی کرد. یونگ در موارد متعددی از وی درخواست می کرد در جلسات حضور یابد و مقاله ارائه دهد. تجربیات و نظرات شخصی نویمن در مورد روان درمانی برای یونگ از اهمیت بالایی برخوردار بود. گاها پیش می آمد که یونگ برای اطمینان خاطر از صدور ویزا برای نویمن و همسرش، برای ایشان دعوت نامه رسمی می فرستاد تا در زوریخ و در جلسات حاضر شوند. به گفته ویلیام مک وایر ، نویمن معمولا به عنوان سخنران اصلی در جلسات ایرانوس شرکت داشته است؛ همچنین ترجیح می داده به عنوان اولین نفر ایراد سخن رانی کند تا از اضطراب ناشی از حضور در برابر جمع، رهایی یابد. نظریات نویمن، در کنار مخالفینی که برای او به همراه داشت، موافقین زیادی را نیز به سویش جذب می کرد. یکی از حاضرین در جلسه سال 1950 ایرانوس اظهار کرده است که سخن رانی نویمن در مورد «مفهوم روان شناسانه حقوق» ، یکی از پر شور ترین کنفرانس های آن سال بوده است. هانس توماس هاکل  می گوید چیزی که سخن رانی های نویمن را بسیار جذاب می کرد، این بود که او همواره در مورد مشکلات روحی دنیای امروز صحبت می کرد و فرهنگ های خاص یا مفاهیم انتزاعی، او را محدود نمی کردند. گرهارد آدلر نیز در مورد نویمن گفته است که او بدون شک یکی از مهم ترین افرادی بود که غنا و اعتبار ایرنوس مدیون حضورش بود.


الگا فروبه ، بنیان گذار ایرانوس، می گوید: «صحبت های غیر رسمی که با نویمندر خلال جلسات داشتیم، از خود سخن رانی ها و ارائه ها مهم تر بودند و مایه تاسف است که این گفت و گوها را ثبت نکردیم». نویمن در سال 1948 اولین مطلب خود به نام «انسان اسطوره پرداز»  را ارائه داد که باعث شگفتی الگا فروبه شده بود. الگا تعداد زیادی عکس از نمادها و سمبل های مختلف در سفرهای خود به خاورمیانه و محدوده مدیترانه تهیه کرده بود. عکس ها را به نویمن نشان داد تا برای آن ها مقدمه ای بنویسد و به کتابی تبدیل کند به نام «ایزدبانوی اعظم».  نویمن با دیدن این آرشیو، آن قدر مجذوبش شد که نتیجه اش، پیدایش کتاب «مادر اعظم»  بود که در سال 1950 چاپ شد. این کتاب اکنون جزو کتاب های مرجع در زمینه بررسی تاریخ و اسطوره نواحی خاورمیانه و مدیترانه است. نویمن به ارائه های خود در ایرانوس ادامه داد و نکته جالب در اینجاست که هر یک از مقالات او منحصر به فرد هستند و او از تکرار خود بسیار پرهیز کرده است. می توان گفت نویمن از لحاظ تئوری پردازی در روان شناسی تحلیلی از تمامی هم نوعان خود بالاتر است. سخنرانی هایی که از سال 1948 تا 1960 ارائه کرده است، در قالب 13 مقاله در سه کتاب چاپ شده اند.


به هر ترتیب، رفت و آمد نویمن به زوریخ ادامه داشت که البته او به دلایل متعددی با یونگین های آن دوره معضلاتی داشت. دوری نویمن از انستیتو یونگ، روابط او را تحت تاثیر قرار می داد اما به هر حال می توان دید که یونگ او را یکی از بهترین شاگردانش می دانسته است. یونگ پس از پایان نشست های ایرانوس، در بالکن می ایستاده و برای شاگردانش که گرداگرد او حلقه می زدند، مرور و نقدی بر مطالب ارائه شده، می کرده است. این معادله پس از ورود نویمن به ایرانوس، تغییر می کند. نویمن در کنار یونگ می ایستاده و با او بحث می کرده و او را مجبور می کرده است که از حدود خود فراتر رود و باورها و ایده های خود را پالایش کند. ذهن قوی نویمن به او این اجازه را می داد تا بتواند در مقابل فردی در حد و اندازه یونگ، اظهار نظر کند. رابطه نویمن با یونگ در واقع رابطه یک راهنما و یک شاگرد با استعداد بود. البته این رابطه، پیچیدگی های زیادی داشته است اما در برآیند نهایی می توان یک احترام متقابل را در آن دید. موضع یونگ در برابر اتفاقاتی که علیه یهودیان در اروپای آن دوران جریان داشت، منشا اختلافات نویمن با او بود. نویمن به طور پیوسته از یونگ درباره دیدگاهش در این مورد می پرسید. احتمالا یونگ در ابتدا نمی دانسته چه برخوردی با این موضوع باید انجام بدهد. شاید بتوان گفت نویمن و دیگر شاگردان یهودی تبار یونگ، او را تحت فشار قرار دادند تا بالاخره نظری ابراز و موضعی را اتخاذ کند. این در حالی بود که تا قبل از آن، موضوع دین، سنت و تاریخ یهودیان چیزی نبود که مورد توجه یونگ قرار گرفته باشد.


روزی یک خبرنگار از نویمن می پرسد تفاوت شما و یونگ در چیست؟ او پاسخ می دهد «هیچ». احتمالا نویمن می خواسته بر این نکته تاکید کند که قرار نیست من به طریقی که یونگ از فروید جدا شده، از او فاصله بگیرم و شاخه ای جدا برای خودم ایجاد کنم. نویمن نظریات خود را بر پایه آرای یونگ بنا نهاده است؛ اما شاید بتوان جدایی محسوسی را در مورد جیمز هیلمن  دید. هیلمن پس از آن که توسط دیگر یونگین ها به او پشت شد، روش جدید خود به نام روان شناسی کهن الگویی  را بنا نهاد که ایده آن از آموزه های یونگ گرفته شده است اما پیش رفت که می کند بسیار متفاوت می شود. نویمن مانند هیلمن یک شورشی نبود بلکه بیش تر یک سازنده بود. نویمن ساختاری ایجاد کرد که ایده های پراکنده یونگ را به هم ربط می داد. در دوران پنج ساله جنگ جهانی اول که نویمن ساکن اسرائیل شده و از یونگین ها دور افتاده بود، دو کتاب «اخلاقیات» و «سرچشمه های آگاهی» را نوشت. در آن زمان، یونگ و همکارانش در حال راه اندازی موسسه وی در زوریخ بودند و نظریات یونگ در مورد دین، به هر حال مباحث زیاد و حساسیت هایی را بر انگیخته بود. در همین اثنا، کتاب «اخلاقیات» منتشر شد و این نویمن را دچار مشکل کرد. حلقه اصلی اطرافیان یونگ که در واقع پنج زن بسیار مجرب در زمینه مطالعات روانی بودند، با او به مجادله برخاستند. برای این که بدانید این افراد تا چه حد خود را وقف کارشان کرده بودند، به یک نمونه اشاره می کنیم. یکی از ایشان (قبل از آن که در جمع پذیرفته شود)، از یونگ خواسته بود که او را تعلیم دهد و یونگ این امر را مشروط به داشتن مدرک دکتری کرده بود. این زن، که یهودی هم بود و در آن دوران از سوی نازی ها جانش تهدید می شد، در اواسط دهه 30 میلادی خود را به عنوان یک مسیحی متعصب معرفی کرد و به اتریش رفت تا درس بخواند. پس از دریافت مدرک دکتری به زوریخ بازگشت و توسط یونگ پذیرفته شد. می بینید که نویمن توسط چه افرادی تحت فشار بوده است.


بت سازی از یونگ و شیوه خاص پیروی از او توسط اطرافیانش، نکته ای است که در نامه های ویکتور وایت نیز مورد نقد قرار گرفته است. امروزه منتقدین متعددی با نگاه های تعمیم دهنده یونگ به خصوص در مورد خصوصیات قومی و ملی موافق نیستند. برای نمونه، نظریات یونگ در مورد آمریکا به عنوان یک نمونه یکپارچه، تقریبا دور از واقعیت است چون آمریکا ملتی چندگانه و متنوع است. روش یونگ در گروه درمانی و روان شناسی ملیتی نیز توسط اندرو سموئلز  به شدت مورد تردید قرار گرفته است. سموئلز بیان می کند که اگر ما درک خود از افراد را با واقعیت آن ها یکی بدانیم، صراحتا خود را گمراه کرده ایم. مایکل فوردهام  به گونه ای مخالف تمام عیار نویمن در نظریاتش بود. آخرین کتاب نویمن که «کودک»  نام داشت و به دلیل مرگ نا به هنگام او ناقص ماند، توسط فوردهام متهم شد که اعتبار ندارد. فوردهام می گفت که نویمن تجربه کار با کودکان را ندارد و نظریاتش بر پایه شواهد عملی نیست. اما تصویر فوردهام از نویمن حقیقت نداشت چون نویمن شخصیتی ایده پرداز بود که با درمان گران متعددی همکاری کرده بود؛ درمان گرانی که تخصص آن ها کودکان بودند. البته شایان ذکر است که خود فوردهام، نویسنده ای بسیار ضعیف بوده است اما به دلیل راه اندازی British School و اقدامات پس از آن، مهم ترین رقیب نویمن در آن دوران به شمار می رود. British School، پلی برای رسیدن به روان شناسی تحلیلی  مدرن ایجاد کرد. هم چنین ژورنال روان شناسی تحلیلی که توسط این مرکز تهیه می شود، کماکان در نوع خود یکی از بهترین مجلات است.


یکی از همکاران جان هیل، ادعا کرده که ظاهرا نویمن رابطه ای خارج از ازدواج با هانا آرنت  داشته است و این نکته بر خلاف نظری است که نویمن را صرفا یک اندیشمند نظری می دانند. نویمن، اهل تجربه کردن بوده است؛ از سایه هایش گرفته تا تجاربش با زنان. اولین همایش IAAP در سال 1958 در زوریخ برگزار شد. در آن نشست، مجادله بزرگی بین مری هاردینگ  و فوردهام صورت گرفت؛ هاردینگ می گفت «فوردهام نمی فهمد سمبل  چیست!». این در حالی بود که نویمن (و تفکرات او) در سوی مقابل، دقیقا برخاسته از سمبل ها بود. این مباحث در آن دوران، منجر به جدایی رویکردها و پیدایش مدارس مختلف تدریس شد که البته در زمانه حاضر این اختلافات کمرنگ شده است و شیوه های مختلف، علاقه مند به یادگیری از یکدیگر هستند. مقایسه دیگری را می توان بین ماری فون فرانس  و نویمن انجام داد. فون فرانس به نسبت نویمن، بیش تر عملی بود تا نظری. او در نوشته های خود اشارات و ارجاعات زیادی به نظریات یونگ دارد در حالی که شما چنین روشی را در نگارش نویمن نمی بینید. فون فرانس به گونه ای نوشته است که شما همواره حس می کنید یونگ در کنارتان نشسته است و در حال نظاره است اما نویمن این گونه نیست و نظریات مستقل خود را دارد. به عنوان مثال زمانی که نویمن، مقاله «انسان اسطوره پرداز» را در ایرانوس ارائه می داد (که با خروج کارل مایر از جلسه همراه شد)، یونگ در نامه ای به یکی از شاگردانش نوشت: «مقالات یونگ را باید خواند و برای فهمیدن آن ها تعمق کرد». در مقابل نویمن که فلسفی سخن می گوید، یونگ بیش تر شاعرانه می نوشت. « اد لامورس» در کنفرانس تل آویو، در مورد رقابت «جیمز کرش» و نویمن گفته است. جیمز کرش بلافاصله پس از به قدرت رسیدن هیتلر به فلسطین می رود و تشکیلات شخصی خود را در آن جا راه اندازی می کند. مدتی پس او، نویمن نیز به فلسطین می رود. جالب است که هر دوی آن ها، نامه هایی انتقادی در مورد یک دیگر به یونگ می فرستاده اند. البته یونگ توانایی بالایی در مدیریت این گونه رفتار در میان حلقه خود داشته است.



 
نامه های نویمن به یونگ
متن مکانبات نویمن و یونگ که در این بخش آمده است، برگرفته از کتاب «دوران آشفته، اذهان خلاق» است که به کوشش «ارل شالیت» در سال 2016 به چاپ رسیده است.  در این جا، سه مورد از نامه نگاری های نویمن که برای یونگ نوشته است را بررسی می کنیم. حتما در نظر داشته باشید که این نامه ها تنها نگارش کلمات نویمن هستند و به هیچ عنوان به معنای قبول و یا رد افکار او نیستند. شاید بتوان در هر یک از این نامه ها، بخش هایی از شخصیت او را درک کرد:

1- نامه اول (سال 1934): هشدار به یونگ در مورد خطر نازی ها
2- نامه دوم ( آوریل سال 1949): نقد بی پرده یونگ به دلیل نادیده گرفتن تفاوت ناخودآگاه آریایی ها و یهودیان
3- نامه سوم (ژوئن سال 1957): توضیح نویمن در مورد دلایل نگارش کتاب اخلاقیات جدید



نامه اول (1934)
این نامه در بر گیرنده بحث داغی است که در آن زمان شکل گرفته بود در مورد مطلبی که دکتر بالی در روزنامه NZZ سوئیس (یکی از قدیمی ترین روزنامه های آلمانی زبان) نوشته بود. دکتر بالی در این مقاله، یونگ را به دلیل آن چه که وی، موضع «ضد سامی»  ذکر کرده است، مواخذه می کند. یونگ در واکنش به این اظهارات در نامه ای از خود دفاع می کند و بیانات او، تعدادی از شاگردان یهودیش، به خصوص نویمن را ناراحت می کند. این نامه در واقع واکنشی به اظهارات یونگ بوده است.
 
دکتر یونگ عزیز
من با خانم وولف در مورد بخشی از مقاله دکتر بالی صحبت کردم و او مقاله شما با عنوان «وضعیت روان درمانی در عصر امروز» را به من نشان داد. برایم قابل تصور نبود که مفهومی چنین شخصی، به یک بحث تمام عیار منجر شود. هیچ فرد آلمانی نمی تواند از این موضوع چشم پوشی کند زمانی که با ناخودآگاه آلمانی خود رو به رو می شود؛ در حالی که حق ورود به این مطلب، از من به دلیل یهودی بودنم صلب شده است. ما یهودیان از دیرباز استعداد برجسته ای در «تشخیص سایه» داشته ایم اما من نمی توانم درک کنم چگونه فردی مانند شما نمی تواند چیزی به این روشنی را ببیند؛ پلیدی، فساد و خونی که در روان آلمانی ها جریان یافته است. با توجه به جایی که من از آن می آیم [کشور آلمان]، از مردان بزرگ انتظار می رود موضع خود را به طور واضح بیان کنند و در برابر جمعیت بایستند. علاوه بر آن، آیا یک کج فهمی در این جمله که شما نوشته اید وجود ندارد که: «ناخودآگاه آریایی استعداد بالاتری از ناخودآگاه یهودی دارد»؟رنسانس یهودیان همانند صهیونیسم، سرزندگی این مردم را نشان می دهد. در نظر من، رنسانس یهودی، جوان و پرانرژی می آید؛ حال آن که این انقلاب آریایی که توسط نازی ها شکل گرفته، ساختاری دگم، عامرانه و قتل عام کننده دارد. این حوادث، به نظر می رسد نشان دهنده تغییرات آگاهی در این نژاد باشد که می دانیم [آگاهی] در طول تاریخ تغییر می کند. در مورد یهودیان به طور ویژه ای این آگاهی تغییرات داشته است و در آینده نیز همین طور خواهد بود. امیدوارم در این بهبوهه، جنگ در کار نباشد؛ که البته اگر هم باشد من به مسیر خود ادامه خواهم داد.
با احترام – اریک نویمن
 
به نظر می رسد در این نامه، نویمن به شدت در برابر یونگ ایستاده است و او را تصحیح می کند. یونگ می گوید امت یهود به دلیل تاریخ بسیار قدیمی، تقریبا ناخودآگاه خود را از دست داده و هر آن چه دارد، متعلق به خودآگاه است. او در مواردی یهودیان را با زنان مقایسه می کند. همچنین می گوید آلمانی ها که به تازگی از مراحل اولیه زندگی بیرون آمده اند، انرژی بیش تری دارند. اما نویمن در پاسخ به یونگ می گوید که تو از آن چه که در نسل های اخیر یهودیان بر آن ها گدشته، اطلاعی نداری و موضع تو براساس حقایق نیست. جان هیل که ارتباط نزدکی با فرزندان نویمن داشته است اظهار می کند به تایید دختر نویمن، شخصیت نویمن مانند یک جنگجو بوده است. نویمن به صورت بی پرده، سایه افراد را به آن ها نشان می داده است. این موضوع، چیزی بوده که یونگ می توانسته آن را تحمل کند و بنابراین رابطه آن ها با تمام سختی هایش ادامه داشته است. اما همکاران نویمن توانایی پذیرش چنین رفتاری را نداشتند و او را پرخاشگر، مدعی و تحقیرکننده خطاب می کردند. شاید نتوان به یک فیلسوف ایراد گرفت که چرا بی پرده سخن می گویی. آن چه که در آثار نویمن می توان دید، روند واضح اندیشه و دوری از حاشیه و زواید است. ظاهرا او در کلام خود نیز سرعت فکرش را به کار می گرفته و با توجه به دانشی که داشته، منشا افکار و رفتار اطرافیان را به آن ها نشان می داده است. البته پر واضح است که افراد بسیار کمی ظرفیت گوش دادن و پذیرش سایه خود را دارند و این، جایی بوده که نویمن در تقابل با نزدیکان قرار می گرفته است.



نامه دوم (1949)
این نامه پس از پایان جنگ حهانی دوم نگاشته شده و در زمانی که نویمن در تل آویو ساکن شده است. کتاب «روان شناسی عمقی و اخلاقیات جدید» او به تازگی در زوریخ چاپ شده است و بحث فراوانی را میان یونگین ها به راه انداخته است. این تنش ها تا جایی پیش می رود که کارل مایر  در میانه جلسه ارائه نویمن در ایرانوس، جمع را ترک می کند. یکی دیگر از مخالفین نویمن به نام یالانده یاکوبی  به یونگ نامه بسیار تندی می نویسد و در مورد شیوه تفکر انتزاعی و تئوریک نویمن انتقاد می کند. یاکوبی اظهار می کند که نویمن شیوه جدیدی از خود ابداع کرده است؛ شیوه ای که مردان به آن علاقه ای ندارند و زنان را به اشتیاق آورده است. نویمن این ادعاها را می شنود اما عقب نشینی نمی کند و در پاسخ، نامه ای به شرح زیر می نویسد:
 
پروفسور یونگ عزیز
من به تازگی نامه ای از خانم وولف دریافت کرده ام که در آن، نسبت به من بی لطفی شده و دادگاه یک طرفه قضاوت کرده است. البته این اتفاق برای من مشکل زیادی ایجاد نمی کند اما من شگفت زده شدم وقتی شنیدم که به یک باره نظریات من از حوزه روانشناسی عمقی [ژرف نگر] خارج شده اند. من حاضرم در برابر تمام اعضای انستیتو از کتابم دفاع کنم، از هر دین و تباری که هستند؛ پروتستان ها، کاتولیک ها، یهودیان تعمید یافته، یهودیان تعمید نشده و هر تحلیل گری که شجاعت آمدن به یک جلسه حضوری را داشته باشد. چه کسی فکرش را می کرد؟ واقعا چه کسی حتی به مخیلاتش چنین حرفی [که شما به من زیده اید] خطور می کرد؟! اجازه دهید بخشی از سخنان شما در نامه دریافت شده را در این جا بیاورم: «به نظر می رسد که شما دیگر ارتباط خود با محیط [واقعیت] را از دست داده اید؛ همچنین [ارتباط] با آگاهی و قوانین جاری در طبیعت. دید ناکارآمد شما به جهان که بر پایه کتاب عهد عتیق بنا شده، شما را محدود کرده است. و این، دقیقا همان موضوعی است که باید در پرداختن به اخلاقیات ذکر شود.» آیا متوجه می شوید؟ آیا خطری که در ما، شما و در کار شما وجود دارد را می بینید؟ من کماکان امیدوارم صحبت های من بتواند به مانند غرش های یک شیر، سگان مقدس و غیر مقدس را به لرزه بیندازد. و امیدوارم که شما نیز به عنوان شیری دیگر، این موضوع را درک کنید. من می ترسم که انستیتوی شما و مخصوصا خانم یاکوبی به دلیل عدم وجود صداهای مخالف، در نهایت یک عقیده دگم [ایدئولوژی] را پایه گذاری کنند. من هیچ گاه یک پروتستان یا یک یهودی متعصب به کتاب مقدس نبوده ام اما شما که به عمیق ترین شکل ممکن در این مسایل غوطه ور بوده اید، می دانید که این آئین ها و نمادها، توانایی محافظت از آن چه «انسان» می گوییم را ندارند. در این شعایر، هیچ نگاه اخلاقی وجود ندارد که بتواند روی دیگر سکه را نیز ببیند. هیچ سیستم اخلاقی، چه جدید و چه قدیمی، وجود ندارد که در سوی مقابل این سمبل های برآمده از ناخودآگاه قرار گیرد و با آن مقابله کند. و این مساله، دلیلی است که کتاب اخلاقیات جدید نوشته شده است.


خطر واقعی، یک [فردی مانند] خانم یاکوبی است که زانو زده نه یک انسان محاصره شده مانند اریک نویمن. به نظر می رسد که سخنان یونگ در مورد یهودیان، در واقع نظریات او نسبت به فروید است و باید توجه داشت که یونگ شناختی از یهودیان نداشت. دوستی او با فروید اولین تجربه مهم وی از مراوده با یهودیان بوده است پس می توان درک کرد که درک یونگ از یهودیان برخاسته از رفتار و عقاید فروید است. افراد در مسیر آگاهی، پس از رها شدن از دستورهای اخلاقی و قوانین از پیش نوشته شده که بر ایشان حاکم است، وارد یک فضای کاملا آزاد می شوند که به خود اجازه هر کاری را می دهند. پس از این مرحله، افراد به درک گسترده تری می رسند و حس می کنند که گویا به هر حال به یک سری اصول و قوانین نیازمند هستند. این اصول دیگر از بیرون دیکته نمی شوند و به قول نویمن، صدایی درونی هستند. این صداهای درونی، راهنمای انسان ها هستند و جالب اینجاست که سنجش درست و غلط بودن آن ها تقریبا غیر ممکن است چون لزوما با قوانین فراگیر خارجی همخوانی ندارند. این مطلب در واقع، موضوع کلی کتاب «اخلاقیات جدید» اوست که در زمان خودش دچار کج فهمی توسط همکارانش شد و به این متهم شد که می خواهد به ارزش ها و قوانین سنتی رجعت کند. می توان فشاری که نویمن تحت آن قرار داشته را در این نامه دید. به هر حال یهودی بودن او، جدای از مشکلات عمومی برای هم مسلکانش، به طور ویژه رابطه او و همکارانش را نیز متاثر کرده است. حد اعلای این مناقشات کلامی را می توان در طعته استادش به وی دید که در این نامه به طور ضمنی گفته است شما لازم نکرده برای دیگران درس اخلاق بنویسید بلکه باید از تفکرات و جهان بینی قومی خود رهایی یابید و در وحله اول در این باره، نقد و پند بنویسید. نویمن هم حقیقتا به شیوه ای منطقی می گوید که حرف حق، حق است و مهم نیست که چه کسی آن را می زند و در واقع به یونگ می گوید شما دائما راجع به من «مغالطه حمله به شخص» می کنید.



نامه سوم (ژوئن سال 1957)
سی جی یونگ عزیز
برویم سر اصل مطلب. کتاب من با عنوان «اخلاقیات جدید»، تلاشی بود برای پردازش یک سری از خیالاتم که در ارتباط با بانودی یهودیان بود. [...] در این رویاها تصاویری دیدم که بخش پایانی آن ها را در ادامه می خوانید: به نظر می رسید به من ابلاغ شده است تا مردی را به قتل برسانم؛ با پرتاب کردن او به یک چاه عمیق. همین طور که به او نزدیک می شدم، دیدم بر صلیبی آویخته شده و با تنها چشم بینایی که دارد، به اعماق خیره شده است. در ابتدا در پی این بودم که تنها چشم او را کور کنم که ناگهان به بی گناهی او پی بردم. چشمی که برای او باقی مانده بود، چشم خدا بود که به عمق جهان می نگریست. در جهتی مخالف با آن چشم نشستم و به درون حفره پرید و سپس بالهای خداوند مرا حمل کردند. [...] بعد از این رویا، سعی کردم آن را معنا کنم که نتیجه نهایی آن را در کتاب «اخلاقیات جدید» می بینید. پس از این اتفاق، دنیا در چشمان من بسیار متفاوت جلوه می کند. روشی که شما در نامه های خود به کار برده اید، برای من نیز کارساز است؛ در جایی می گویید: «من نیز به عنوان یک انسان در معرض این هستم که توسط نیروی شر، تسخیر شوم». بله، بله، بله این دقیقا همان ادعای واقعی و بسیار سطحی است [که همه مطرح می کنند] اما کفایت نمی کند و فایده ندارد. این جمله یعنی: من اعمال شیطانی انجام می دهم چون مجبور بودم. من احساس گناه نمی کنم چون ضرورت ایجاب می کرد که این اعمال را انجام دهم. شما در جایی دیگر نوشته اید:«من تا جایی که در توان داشته باشم از اعمال شر دوری می کنم اما در نهایت [هر کار که می کنم]، باز هم در چاه می افتم». جالب است؛ چون آن گونه که من به این قضیه نگاه می کنم، افتادنی در کار نیست بلکه داستان بر سر پریدن است. من با نیت قبلی در چاه می پرم و به این خطر آگاهم که امکان مرگ وجود دارد اما امید دارم که بال های خداوند مرا حفظ کند. این بدان معناست که من عملم را در قلمرو خواست خداوند انجام می دهم نه بیرون از آن. این عمل اخلاقی، برخاسته از ایگو نیست بلکه یک اتفاق است که من باید خود را به درون آن بیفکنم. [...] تمام این ها من را به این نتیجه می رساند که هیچ قاضی و عدالتی وجود ندارد چون نظارت خداوند از تمامی این مسایل فراتر می رود. عمل اخلاقی و شرافت انسان، به معنای تحمل و پذیرفتن مسئولیتی است که در قبال اعمالش دارد. در واقع در باور به این امر که در ورای یقین مطلقش، یک نیروی بالاتری وجود دارد که او را راهنمایی و محافظت می کند. جنگیدن با خدایان منسوخ شده، نه تنها گناه نیست بلکه دقیقا نقطه مقابل آن است. این کار به معنای فهمیدن جنبه های جدیدی از ذهن خداوندی است.
با احترام – اریک نویمن 
 

نکته جالبی که در این نامه دیده می شود، در مورد مساله اخلاق است. نویمن می گوید من عمل شر را آگاهانه و در راستای خواسته «خویشتن»  انجام داده و مسئولیت آن را می پذیرم. این ایده، کاملا در مغایرت با رفتار جمعی مردم است که در واقع بر پایه تقلید و پیروی استوار است. نویمن که از قتل عام یهودیان و تجاوز جنگجویان به جان مردم به رنج آمده، دهان به سخن می گشاید که دیگر کافی است. دین های جداگانه ما و افکار برتری طلب ما دیگر نمی تواند در جهان نو جایی داشته باشد. او اعتراض می کند که ایدئولوژی، مامن انسان ها شده تا اعمال شرورانه انجام دهند و آن را به گردن دستورالعمل ها بیندازند و از خود سلب مسئولیت کنند. او جمله همیشگی «مامورم و معذور» را به ما یادآور می شود و نتیجه هولناکی که ناشی از این شیوه توجیه است. در نهایت، می گوید کتاب من فارغ از دید تک بعدی و منفعت گرایانه افراد و ملت ها به خداست. او اظهار می کند که فرمول جدید، دیگر براساس تقلید و پیروی نیست بلکه بر پایه آگاهی تک تک افراد است.


 
 
لیست کتاب ها و مرور مهم ترین ها
اکثر کتاب های نویمن در 15 سال آخر عمر وی چاپ شده اند و تعدادی از کتاب های وی نیز کلا به چاپ نرسیده اند. «ارل شالیت» که از متاثران مهم نویمن است، در عصر ما تلاش های زیادی کرده تا محققین نگاه تازه و کامل تری در مورد آثار نویمن پیدا کنند. در نظر داشته باشیم همان طور که در بخش های قبلی گفته شد، نویمن کتاب هایی در مورد تاریخ و اسطوره های یهودی نگاشته است که شاید مخاطب جامعی نداشته باشد. ما در این جا، کتاب های مهم و عمومی تر او را ذکر می کنیم. 
 
روان شناسی ژرف نگر و اخلاقیات جدید 
تاریخ و سرچشمه های آگاهی 
مادر اعظم 
عشق و روان 
ترس از زنانگی 
هنر و ناخودآگاه خلاق 
کودک 
 انسان خلاق 
یعقوب و عیسی 
جنبه های پویای روان 
 
سه کتاب «عشق و روان»، «ترس از زنانگی» و «هنر و ناخودآگاه خلاق» مطالعات و نظرات نویمن در باب کهن الگوهای زنانه را شامل می شوند. شاید بتوان در کتاب «عشق و روان» به گونه ای سفر قهرمانی نویمن را درک کرد که در آن بسیار دقیق و حساس صحبت می کند و از مراحلی مانند یکی شدن با مرگ، عشق به عاشق بودن و بهشت یاد می کند. می توان گفت ادبیاتی که او در این کتاب به کار برده، از زیباترین توصیفات رابطه بین زن و مرد است. جان هیل می گوید ممکن نیست شما تجربه چنین مسایلی را نداشته باشید و بتوانید راجع به آن ها بنویسید. کتاب «یعقوب و عیسی» که در زمان حیات نویمن منتشر نشده بود، به تازگی و با تلاش های ارل شالیت به چاپ رسیده است. نویمن در این کتاب به طرز جالبی به ما می گوید که در مورد روان شناسی چه چیزهایی می توانیم از انجیل بیاموزیم. در اینجا جالب است کتاب یونگ با نام «پاسخ به ایوب» و کتاب فروید با نام «موسی و یکتا پرستی» را یاد آور شویم.
در ادامه، یک کتاب بسیار مهم نویمن را به طور مختصر مرور می کنیم.
 
کتاب روان شناسی ژرف نگر و اخلاقیات جدید
این بخش، از مصاحبه ای با اسکیپ کاناور  گرفته شده است.
 
این کتاب با عبارتی آغاز می شود به نام «مساله شیطان». نویمن دوران مدرن بشریت را دورانی می داند که در آن، ذهن آگاه بر موضوعات مادی و طبیعی تسلط پیدا کرده است. در همین حال، اما ظرفیت او برای درک مفاهیم روانی، افزایش نیافته است. این تناقض، باعث نمایش جمعی شیطان در رفتار انسان شده که نمونه آن را در جنگ های جهانی مشاهده می کنیم. نویمن می گوید ما باید با این حقیقت تلخ رو به رو شویم که جنگ اصلی در «رویارویی با شیطان» نیست بلکه در «نابودی توسط شیطان» است. بحث اصلی کتاب در اینجاست که نویمن می گوید نحوه رویارویی انسان با شیطان بر اساس مفاهیم اخلاقی قدیمی، دیگر کارآمد نیست. این مفاهیم تا قرن نوزدهم استفاده خود را داشته اند و اکنون باید آن ها را کنار بگذاریم و با «اخلاقیات جدید» جایگزین کنیم. او در ادامه، اخلاقیات قدیم را بررسی می کند.
 
ویژگی های اخلاق قدیم
1- این سیستم اخلاقی را می توان در مفهوم «دوگانگی» دید. سیستم دوگان یا قطبی، گزینه های مختلف را در نظر نمی گیرد و تنها به خوب یا بد کامل (و یا به زبان دیگر به نهایت خوب و بد) توجه دارد. این مفاهیم دوگانه (مانند خیر در مقابل شر، زشت در مقابل زیبا) در عقاید ایرانیان ، ادیان ابراهیمی  و نیز خداباوران  دیده می شود.
2- این سیستم تا زمانی کار می کند که جامعه دارای یک سری ارزش های پذیرفته شده است.
3- خوبی رباید به عنوان یک ارزش مطلق یا قانون نمایش داده شود.
4- قانون، قابل درجه بندی و کد گذاری است و همچنین قابلیت تعمیم به صورت جهانی دارد.
5- اگر یک بحران ارزشی رخ دهد، افراد سر در گم می شوند و چون دیگر یک پاسخ جمعی وجود ندارد، به انحطاط کشیده می شوند. به بیان دیگر تا زمانی که همه یک دین را باور دارند، این سیستم کار می کند اما وقتی که افراد، به چیزهای متفاوتی اعتقاد پیدا کنند، آنجاست که مشکل آغاز می شود.
 
دو اصل مهم برای اجرای اخلاقیات قدیم
 فرونشاندن (منکوب کردن) : این روش بیش تر جنبه فردی و درونی دارد، مانند ریاضت .
 سرکوب کردن : این روش از بیرون فشار وارد می کند مانند قوانین که احساس ترس و گناه ایجاد می کنند.
 
فرونشاندن
- مساوی است با نابودی خودکار خصوصیات و امیال شخصی که با ارزش های اخلاقی همخوانی ندارند.
- هر چیز منفی و مفهوم غیر پسندیده، «انکار» می شود.
- می توان از طریق تمرین سیستمی و منظم (ریاضت)، بر ایگو تسط آگاهانه یافت.
- در این روش، یک عمل «قربانی کردن» کردن انجام می شود که به درد می انجامد. این درد، پذیرفته شده است و به همین دلیل، موضوعات و محتویات پذیرفته نشده شخصیت، کماکان ارتباط خود با یگو را حفظ خواهند کرد.
در واقع شما در این سیستم در یک چرخه بسته  گیر می کنید؛ از یک سو دائما در حال محروم کردن خود از یک سری چیزها هستید و از سوی دیگر در حال تجربه احساس دردی که از این محرومیت و انکار حاصل شده است.
 
سرکوب کردن
- سرکوب، ابزاری است که اخلاقیات قدیم از آن استفاده متداولی کرده تا مطمئن شود ارزش هایش تحمیل شده اند.
- محتویات و اجزای مغایر با سیستم ارزشی اخلاق قدیم، یا ارتباط خود را با آگاهی از دست می دهند و یا ناآگاه و فراموش می شوند.
- ایگو به طور کامل از وجود خویش بی رخبر است.
- محتویات سرکوب شده (بر خلاف روش ریاضتی)، از کنترل آگاهی خارج شده و به صورت مستقل عمل می کنند. آین ها زندگی زیرزمینی خود را دارند و نتایج وحشتناکی را برای فرد و جامعه به همراه می آورند.
 
نویمن می گوید: "سرکوب کردن، که با خود ناپاکی و ابهام را به همراه دارد، تاثیرات تخریب کننده بیش تری از روش ریاضت دارد که در آن، فرد از عمل و باور خود، آگاه است". هدف جمع (گروه) در اخلاق قدیم، دستیابی به «یک» روش زندگی عمومی است (یک فرمول کلی برای همه). با این روش یگانه، می توان نیروهای مخالف انفرادی را به حداقل رساند. در سیستم قدیم، چیزی که در یک جامعه، انجمن، یا دوره زمانی خاص، ارزش حساب می شود ممکن است در جایی دیگر ضد ارزش باشد. در عمل، توافق کامل با ارزش های جمعی در تمامی حالات و شئونات زندگی، غیر ممکن است. ارزش های سیستم قدیمی، «مطلق» هستند و پیروی از این دستورالعمل ها، یکی از سخت ترین کارهایی است که فردی بخواهد در زندگی انجام دهد. در هر حال در اخلاق قدیم، فرونشاندن و سرکوب کردن، دو تکنیک اصلی افراد برای سازگار شدن با کمال اخلاقی بوده است.
 
نقش دگر اندیشان
- این افراد بنیان گذاران جنبش های جدید اخلاقی و مذهبی بوده اند.
- به جای پیروی از ارزش های جامعه، "ندای درونی" خود را داشتند (و به نوعی یاغی یا خلاف کار به حساب می آمدند).
- این ها به تفاروت بین آگاهی و نداری درونی پی برده بودند و با آن مواجه شدند.
 
سایه و پرسونا
- سایه هم ارز با مضامین و محتویات سرکوب شده است.
- پرسونا، ظاهر پذیرفته شده ماست که در زیر آن، حقیقت تاریک و عجیب ما قرار گرفته است.
نویمن می گوید: " در سیستم قدیم، فردی که بیش ترین همانند سازی با پرسونای پذیرفته شده در جمع را انجام دهد، به عنوان اخلاق مدارترین آن ها، شناخته خواهد شد."

 
سایه
- نمایش نقایص و زمینی بودن ماست؛ بعدی منفی که با ارزش های مطلق سازگار نیست.
- سایه در واقع محدودیت های خود ما و نشان گر استیلای زمان و مکان بر ماست. و نیز در همین حین، بخشی از ساختار هسته ای فردیت (علایق شخصی) ما را شکل می دهد.

تورم ایگو 
- حالتی است که آگاهی به دلیل تاثیر یک موضوع ناآگاه بر آن، باد کرده است.
- در این حالت، یک ارزش بسیار شخصی، به صورتی غیر منطقی به عنوان یک ارزش عمومی تلقی می شود.
- این روند باعث می شود فرد سایه خویش (محدودیت های ذاتی و جسمانی اش) را فراموش کند. از یاد بردن محدودیت ها، ناچار منجر به از دست رفتن انسانیت فرد می شود.
- این حالت به معنای غرق شدن در بستری بزرگ تر و قوی تر از بخش آگاه است؛ بستری که اختیار ذهن آگاه را به دست می گیرد.
- تورم ایگو، گرایش ایگو به سمت واقعیت (توانایی ایگو برای دیدن حقایق) را دچار اختلال می کند.
- این «شبه باور» در تاریخ 150 سال گذشته غرب، به طور متعدد دیده می شود.
- این تورم در افراد مختلف، حد متفاوتی دارد و نتایج حاصل از آن را می توان در نمودار زیر جای داد:
                       ریاکاری                                                                        توهم
 

سیستم دوگان
- دنیایی است از تضاد نور و تاریکی؛ خالص و ناخالص، خیر و شر، شیطان و خدا.
- مفاهیم موجود در این سیستم را می توان در چنین جملاتی دید: "انسان باید شریف، مفید و پاک باشد." یا صفاتی هم چون دین دار، با ایمان، شجاع، کارآمد و منطقی.
- روش های اجرایی این سیستم دوگان همان طور که گفتیم، ریاضت و سرکوب هستند.
- این سیستم می گوید کارکرد ایگوی افراد، باید نمایان گر نور و روشنی باشد.
- دنیا شامل ارزش ها و ضد ارزش هاست.
- در تحلیل نهایی، اخلاقیات قدیم بر پایه جدال بین خیر و شر است.
 
تمامی این آموزه ها ما را به موضوع «جداسازی» یا طبقه بندی انسان ها می رساند. نویمن که در قالب اصطلاح «روان شناسی چند دستگی»  آن را بررسی می کند، در نهایت به این می رسد که با این روش در جامعه سه دسته شکل می گیرد:
- افراد معمولی جامعه؛ که به سمت متورم شدن ایگو حرکت می کنند.
- نخبگان اخلاقی؛ افرادی هستند که از ایگو تورم زدایی می کنند.
- فاسدان؛ که هیچ گونه ایده ای نسبت به خیر و شر ندارند (و مانند جامعه ستیزان غریزه خود را دنبال می کنند).
ریاضت و ایثار داوطلبانه، لزوما فرد را به بیماری نمی کشاند. اگر چه در جامعه، تبعات سرکوب وحشتناک است. نکته مشترک سرکوب و ریاضت (تقوا پیشگی)، در اینجاست که در هر دو حالت، این جامعه است باید تاوان بی تقوایی افراد را بپردازد. از سوی دیگر به هر حال در سیستم قدیم، نیروهای اخراج شده از آگاهی، به ناآگاه رفته و تنشی مخرب ایجاد می کنند. و اما نتیجه نهایی:
- ریاضت که باشد، وجدان در قالب یک احساس گناه آگاهانه عمل می کند؛ حال آن که سرکوب، احساس گناه ناآگاه را در پی دارد.
- احساس گناه، با سایه تخلیه می شود؛ "غریبه ای که آن بیرون است" در مقابل مشکلی درونی که فرد باید با آن رو به رو شود.
 
 
 
 
 
 
نقاشی ها و طرح های نویمن
از زندگی شخصی نویمن اطلاعات زیادی در دسترس نیست اما شاید بتوان نقاشی های او را منبعی برای ارائه یک تصویر از افکار و احساسات او دانست. نویمن، نقاشی هایی کشیده که عمدتا بسیار آشفته و تاریک هستند و به گفته جان هیل، شباهت زیادی دارند با آن چه از روان یونگ در «کتاب سرخ» درک می کنیم. به نظر می رسد که یونگ به عنوان یک متفکر شهودی، احساسات خود را در قالب یک نوشتار در کتاب سرخ آورده است؛ او هر چه بیش تر از تفکر فاصله می گیرد، مطالبش بیش تر از چشمه حس جاری می شوند. نویمن نیز به عنوان یکی از رهروان جوان یونگ، روش تخیل فعال را به کار گرفت تا تصاویر ناخودآگاه را به واقعیت بیاورد. کشیدن این تصاویر انتزاعی بر روی کاغذ، می تواند به درک بهتری از آن چه که دیده شده بیانجامد. این فرآیند مهم، آگاهی را افزایش می دهد که البته در تحلیل نهایی، تمامی این تاثیرات در خدمت «تفرد» یا سفر قهرمانی هستند. اگر تصاویر موجود در کتاب را ببینیم، می فهمیم که نویمن تبحر یک نقاش حرفه ای را نداشته است. همین امر به او آزادی داده است تا با دوری جستن از جزئیات، احساس خود را با قدرت جریان بخشد. به نظر می رسد که نویمن به نسبت یونگ، بیش تر به ناخودآگاه شخصی خویش پرداخته است تا کهن الگوها.
 
 
 
 
متاثران از آموزه های نویمن
1- جیمز هیلمن 
شاید بتوان جیمز هیلمن را یکی از مهم ترین متاثران از نویمن دانست. روش نویمن که برخاسته از ایمان راسخ او به کارش و شفافیت او بود، به ما کمک کرد تا بفهمیم روان شناسی دقیقا چیست و به چه چیزی می پردازد. نویمن، بیش تر بر روح   تاکید داشت حال آن که هیلمن، بیش تر به روان  می پردازد.
 
2- ارل شالیت 
3- جردن پترسون 
4- کمیل پلیا 
 




نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.