روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / تحلیل گر یونگی

جوزف کمپبل

1398/10/05

چکیده
جوزف کمپبل در وایت پلینز، نیویورک به دنیا آمد. پسر ژوزفین (موسوم به لینچ) و چارلز ویلیام کمپبل. او از یک خانواده کاتولیک ایرلندی-مرفه بود. در طول دوران کودکی خود را، او با خانواده اش به نزدیک راشل، نیویورک نقل مکان کرد. در سال ۱۹۲۱ کمپبل از مدرسه کانتربری در نیو میلفورد، کانکتیکات فارغ‌التحصیل شد. در حالی که در کالج دارتموث به مطالعه زیست‌شناسی و ریاضیات می‌پرداخت اما به این نتیجه رسید که علوم انسانی را ترجیح دهد. او به دانشگاه کلمبیا رفت، جایی که او کارشناس ادبیات انگلیسی در سال ۱۹۲۵ و کارشناسی ارشد در ادبیات قرون وسطی در سال ۱۹۲۷ دریافت کرد. وِی ورزشکار نیز بود، او موفق به دریافت جایزه در دو و میدانی حوادث، و، برای یک زمان، در میان سریع‌ترین دونده نیم مایل در جهان بود او در سال ۱۹۸۷ درگذشت.
 

شرح مختصری از زندگانی جوزف کمپبل

 
 
 
 
نوشته وگرد آوری : بهاره نجاری
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل) 
 
 
جوزف کمبل زاده سال 1904 در نیویورک است. جوزف کمبل, سخنران, مدرس, و اسطوره شناس برجستهٔ آمریکایی ست که در زمینهٔ ادیان و اسطوره شناسی تطبیقی از شهرت بسیاری برخوردار است. آثار وسیع او, همگی جنبه‌های متنوعی از تجربیات انسان می‌باشند. به راستی فلسفهٔ او با این عبارت مشهورش عجین شده است که: "در پی سعادت خویش باش"
 
کودکی و تحصیالت کمبل در نیویورک و در خانواده‌ای کاتولیک متولد شد. در همان دوران کودکی پس از بازدید از موزهٔ آمریکایی تاریخ طبیعی و توجه به صنایع دستی بومیان آمریکا, شیفتهٔ فرهنگ آنها شد. طولی نکشید که در حوزه‌های متعددی از جوامع بومی آمریکا و در وهلهٔ نخست اسطوره‌های ایشان, تبحر یافت. همین امر, وی را به سمت مطالعات مادام العمر خود پیرامون اسطوره و زنجیره‌های مرتبط میان اسطورههای ملل گوناگون هدایت کرد. او از مدرسهٔ کانتربری در سال 1921 فارغ التحصیل شد. کمبل در کالج دارتموت به تحصیل زیست شناسی و ریاضیات پرداخت اما پس از مدتی متوجه عالقهٔ خود به علوم انسانی شد. از این رو به دانشگاه کلمبیا انتقال یافت و در سال 1925 کارشناسی خود را در رشتهٔ ادبیات انگلیسی و در 1927 کارشناسی ارشد را در رشتهٔ ادبیات قرون وسطی از همان دانشگاه اخذ نمود. کمبل ورزشکار کارآزموده‌ای نیز بود که جایزههای معتبری را در رشتهٔ دو و میدانی دریافت کرد.

جوزف کمپبل
 

اروپا

او در سال 1924 همراه خانواده‌اش به اروپا سفر کرد. در پشت همان کشتی سفرشان بود که با جیدو کریشنامورتی آشنا شد؛ آن‌ها با یکدیگر از فلسفهٔ شرق سخن گفتند که همین امر نخستین جرقه‌های عشق فروزانش به تفکرات هندی و هندو را روشن کرد. پس از این سفر کمبل از تعصب نسبت به مذهب کاتولیک دست کشید. وی در سال 1927, از دانشگاه کلمبیا بورس تحصیلی اروپا را دریافت کرد. از این رو توانست به تحصیل رشته‌های زبان کهن فرانسه, زبان پروانسی و سانسکریت در دانشگاه پاریس فرانسه و دانشگاه مونیخ آلمان بپردازد. پس از تنها چند ماه تالش و مطالعهٔ مستمر توانست به دو زبان فرانسه و آلمانی مسلط گردد و تا پایان عمرش با فصاحت به این دو زبان گفتگو می‌کرد. او در این زمان از اندیشمندان بسیاری تأثیر پذیرفت. این دوره که به نام "نسل از دست رفته" شهرت یافته بود عصر بسیاری از نوآوری‌های هنرمندانه و خردمندانه به شمار می‌رفت. کمبل, خود, در تأثیر پذیریهایش به طور ویژه از جیمز جویس نام می‌برد.
 
 
 
او در جایی می‌گوید " به راستی جیمز جویس مرا گرفتار خود کرد". آنگاه که از او می‌پرسند که آیا با استفان ددالوس در اثر "چهرهٔ هنرمند در جوانی" همزاد پنداری کرده است یا خیر پاسخ می‌دهد که " گرفتاری‌های او دقیقاً گرفتاریهای من بود... جویس به من کمک کرد تا معنای جهانی این نمادها را دریابم. در همین زمانها بود که کمبل با کارهای توماس مان نیز آشنا شد, مان نیز بر افکار و زندگی وی تأثیر گذاشت. کمبل در اروپا به مطالعهٔ هنر نوین پرداخت, و به طور ویژه به آثار پل کلی و پابلو پیکاسو بسیار عالقمند شد. به همین جهت بود که جهانی از شگفتیها و آثار خارق العاده در دوران اقامتش در اروپا وی را متوجه خود ساخت. او با نوشته‌های زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ نیز آشنا شد.



بازگشت به ایاالت متحده و افسردگی شدید

 کمبل در 1929 و در بازگشت خود از اروپا, به دانشگاه کلمبیا اعالم کرد که اقامت در اروپا علاقه به مباحث مورد مطالعه‌اش را دو چندان کرده است و از این رو مایل است تا به مطالعهٔ زبان سانسکریت و هنر نوین نیز - افزون بر ادبیات قرون وسطی- بپردازد اما هنگامی که مشاوران از او در اجرا تصمیمش پشتیبانی نکردند کمبل بر آن شد تا ادامهٔ تحصیل برای اخذ دکترا را منتفی کند و دیگر هیچگاه به آن نظام سنتی دانشگاه باز نگردد. او در فصل بعدی زندگی‌اش بسیار مصرّ بود تا همیشه با نام آقای کمبل و نه دکتر کمبل خوانده شود. چند هفته پس از این پیشامد, افسردگی شدید او آغاز شد. کمبل پنج سال آتی عمرش را (1934-1929) در جستجوی مفهوم و معنای زندگی بود. در این دوران به مطالعهٔ بسیار شدید, جدی و مستقل از محیط آکادمیک پرداخت. او بعدها خاطرنشان کرد روزهایم را به چهار بخش چهار ساعته تقسیم می‌کرد که در سه بخش از آنها صرف مطالعه می‌کردم و یک بخش آزاد بودم ... و این داستان به طور مستمر 5 سال ادامه داشت.
 
کمبل در ادامهٔ مطالعات مستقل خود در سالهای 32-1931 به کالیفرنیا سفر کرد. در این زمان با نویسندهٔ پر آوازه, جان اشتاین بک و همسرش کارل آشنا شد؛ در آنجا به عنوان دستیار برای یک زیست شناس به نام اد ریکتس کار کرد. مشغولیت او, جمع آوری نمونه‌هایی از کرانهٔ دریا بود. او همچنان به مطالعات خویش ادامه می‌داد و در این بین در سال 1933 در مدرسهٔ کانتربری به تدریس پرداخت. او در این زمان تالش کرد تا کارهای داستانی خود را منتشر سازد. مطالعات کمبل او را به درک و شناخت عمیق‌تری از اندیشه‌های روانکاو سوییسی, کارل یونگ, که همعصر و همکار عجیب زیگموند فروید بود هدایت کرد. کمبل برگه‌های نخست کنفرانس ساالنهٔ ارانوس را که در آن یونگ سخنرانی کرده بود ویرایش کرد و به ماری ملون کمک کرد تا مجموعه کتابهای بولینگن در موسسه بنیاد بولینگن را پیرامون روانشناسی, انسان شناسی, و اسطوره ترتیب دهد. بسیاری از کتابهای کمبل در همین مجموعه به چاپ رسیده است. عضو دیگری که در حلقهٔ فروید تأثیر شگرفی بر کمبل گذاشت ویلهم استکل بود. استکل, در کاربرد مفاهیم رؤیا, تخیل ذهن انسان و ناخودآگاه در انسان شناسی و ادبیات از پیشگامان محسوب می‌شد.
 

جوزف کمپبل
 

تدریس در کالج سارا الرنس

 در 1934, به کمبل آموزش در کالج سارا الرنس پیشنهاد شد. او در 1938, با یکی از شاگردان سابق خود به نام جین اردمن که رقصنده و طراح رقص بود ازدواج کرد. در طول سالهای نخست جنگ جهانی اول, کمبل در سخنرانی هنریش زیمر هندشناس شرکت کرد؛ که البته این دو مرد دوستان خوبی برای یکدیگر شدند. پس از مرگ زیمر, کمبل وظیفهٔ ویرایش آثار زیمر را بر عهده گرفت و مقاله‌های او را منتشر کرد, کاری که در دهه‌های پسین نیزهمچنان ادامه یافت. در بین سالهای 1956-1955, هنگامی که آخرین جلد از آثار زیمر ) هنر آسیای هندی, اسطوره و تغییر شکلهای آن (در دست چاپ بود, کمبل از کالج سارا الرنس مرخصی گرفت و راهی سفر شد, اما این بار به قصد دیدن آسیا. او 6 ماه را در آسیای جنوبی) به طور عمده هند (و 6 ماه باقی را در آسیای شرقی) به طور عمده ژاپن(گذراند. این یک سال تأثیر بسزایی بر اندیشه‌های وی پیرامون اسطوره و دین آسیایی گذاشت, و نیز او را متوجه لزوم آموزش اسطوره شناسی تطبیقی به مخاطبان غیر دانشگاهی نمود. کمبل در سال 1972 پس از 38 سال تدریس در کالج سارا الرنس, بازنشسته شد.
 

سخنرانی‌ها

پس از بازگشت از سفرش به هند و ژاپن در 1956, کمبل احساس کرد که آمریکایی‌ها_ هم تودهٔ مردم و هم متخصصینی که که سالها به پژوهش و مطالعه پرداخته‌اند_ به طور تأسف باری از جهان اسطوره و فرهنگ نا آگاه‌اند. از این رو تالش کرد تا این وضعیت را سامان بخشد. نخست, دست به نگارش شاهکار ادبی خود به نام "نقابهای خدا" زد که در حقیقت پژوهشی پیرامون اسطوره‌های فرهنگهای گوناگون در طی هزاره‌ها به شمار می‌رفت. در همان زمان, او به تدریس دروسی در انجمن خدمات خارجی ساختمان یواس استیت و نیز ایراد سخنرانی‌هایی دربارهٔ اسطوره و دین تطبیقی پرداخت. کمبل آشکارا از جهان اسطوره سخن می‌گفت. او رسالت خود را تا پایان عمر با سخنرانی‌هایش در دانشکده‌ها, کلیساها, سالن‌های سخنرانی و در رادیو و تلویزیون به انجام رساند
 
 

مرگ

 سرانجام جوزف کمبل روز سی‌ام اکتبر 1987 و در سن 83 سالگی, در منزلش در هنلولوی هاوایی به علت سرطان نای درگذشت. مرگ وی تنها اندکی پس از تکمیل فیلمی با عنوان قدرت اسطوره بود که در آن بیل مویرز و جوزف کمبل به گفتگو  پرداخته بودند.
 
 
 
 
کتابها : 
 
تو ای هنر: استعاره ی دینی درحال تغییر(2001)—پژوهشی در اسطوره ها و نمادهای سنت یهودی-مسیحی
• Thou Art That: Transforming Religious Metaphor (2001)--An exploration of the myths and symbols of the Judeo-Christian tradition
 
نیل های درونی به فضای بیرونی (2002)—آخرین کتاب کمبل پیرامون اسطوره ی در حال رشد عصر جدید
• The Inner Reaches of Outer Space (2002)--The last book that Campbell completed in his lifetime explores the nascent mythology of the modern age.
 
--مجموعه ای از تاثیرگذارترین مقاله های کمبل پرواز غاز وحشی(2002)
• The Flight of the Wild Gander (2002)--A collection of some of Campbell's most far- reaching essays
 
باکشیش و برهمن:مجله ی آسیایی- - هند(2003)—یادداشتهای روزانه و اندیشمندانه ی سفر سرنوشت ساز کمبل به هند
• Baksheesh and Brahman: Asian Journals--India (2003)--The thoughtful diary of Campbell's life-changing trip to India
 
سیک و ساتوری: مجله ی آسیایی—ژاپن(2002)—ادامه ی سفر 1955 کمبل , مشتمل بر تجربیات آگاهانه اش در ژاپن
• Sake and Satori: Asian Journals--Japan (2002)--The continuation of Campbell's 1955 trip, including his eye-opening experiences in Japan
 
اسطوره ی نور: استعارات شرقی از جاودانگی(2003)—پژوهشی در اسطوره های مرکزی و نمادهای ادیان بزرگ آسیایی
• Myths of Light: Eastern Metaphors of the Eternal (2003)--An exploration of the central myths and symbols of the great Asian religions
 
سفر قهرمان:جوزف کمبل در کار و زندگی اش (2003)—مجموعه ی شگفت انگیزی از گفتگوهای میان کمبل بسیاری از بستگان و دوستان وی
• The Hero's Journey: Joseph Campbell on His Life and Work (2003)--A wonderful series of conversations between Campbell and many of his associates and friends
 
جهان های اسطوره ای, جهان های نوین: جوزف کمبل درباره ی استادی جیمز جویس(2004)-- پژوهشی در تاثیر اسطوره ای بزرگترین رمان نویس قرن بیستم
• Mythic Worlds, Modern Words: Joseph Campbell on the Art of James Joyce (2004)--An exploration of the mythic impact of the twentieth century's greatest novelist
 
گذرگاهی به سوی سعادت:اسطوره و تحول شخصی(2005) – در این اثر کمبل اسطوره را به مثابه عنصری وابسته به فرد بررسی می کند.
• Pathways to Bliss: Mythology and Personal Transformation (2005)--In this work, Campbell explores myth as it pertains to the individual
 
بعد اسطوره ای: مقاله های برگزیده 1987-1959(2007)—جلد جدیدی از مقاله های تامل برانگیز کمبل
• The Mythic Dimension: Selected Essays 1959-1987 (2007)--A new volume of Campbell's thought-provoking essays
 
قهرمانی با هزار چهره(2008)
• The Hero with a Thousand Faces (2008)
 
قدرت اسطوره
• The power of myth‎
 
کلیدی برای بیداری فینگانز: رمزگشایی از شاهکار جیمزجویس
• A Skeleton Key to Finnegans Wake: Unlocking James Joyce's Masterwork‎