روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / تحلیل گر یونگی

تونی وولف

1398/11/19

چکیده
تونی وولف (انگلیسی: Toni Wolff) (۱۸ سپتامبر ۱۸۸۸ – ۲۱ مارس ۱۹۵۳) دانشمند در زمینه روان‌شناسی، روان‌درمانی، و روان‌شناسی تحلیلی اهل سوئیس بود. «تونی وولف» ابتدا یکی از بیمارانِ کارل یونگ بود که یونگ با وی برای مدت ده‌ها سال روابط عاطفی و عاشقانه برقرار کرد، شروع رابطهٔ عاطفیِ کارل یونگ با تونی وولف مصادف با تولد فرزند وی از همسر اصلی‌اش اما یونگ بود.
 

شرح مختصری از زندگی و اندیشه‌های

تونی وولف

 

 تونی وولف



نوشته وگرد آوری : رسول ماجانی

(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل) 
 


تولد و کودکی:

تونی آنا وولف در هجدهم سپتامبر ۱۸۸۸ به عنوان اولین فرزند خانواده ثروتمند وولف در زوریخ متولد شد. از کودکی به فلسفه و اسطوره‌شناسی و ستاره‌شناسی علاقه‌ای وافر داشت ولی علیرغم اینکه والدینش او را در پیگری علائقش حمایت می‌کردند، پدرش او را از تحصیلات رسمی منع کرد. چرا که اعتقاد داشت تحصیلات رسمی شایسته یک خانم جوان نیست! نتیجتاً تحصیلات خود را به صورت ثبت نام غیر رسمی انجام داد و مدرکی اخذ نکرد.

سال ۱۹۰۹ پدرش از دنیا رفت و این اتفاق او را در افسردگی طولانی و عمیقی فرو برد تا اینکه بیستم سپتامبر ۱۹۱۰ دو روز بعد از تولد بیست و دو سالگی‌اش برای روان درمانی به دکتر کارل گوستاو یونگ مراجعه کرد. بیمار و درمانگر خیلی زود شیفته یکدیگر شدند. دکتر تحت تأثیر خرد و ذهن درخشان این دختر جوان قرار گرفته بود و بیمار هم گویی مراد و پیرش را یافته است. از این رو یونگ او را تشویق و ترغیب کرد تا ذهن منحصر فردش را در راه روانشناسی تحلیلی به کار گیرد و او هم که مجذوب استاد جدید و عقایدش شده بود بی درنگ پذیرفت.


 تونی وولف

شروع آشنایی:

به این ترتیب همکاری آن دو شروع شد و برای اولین پروژه تونی در تحقیقات مربوط به کنفرانس روانکاوی سال ۱۹۱۱ در ویمار آلمان دستیار یونگ شد. دستیار جوان در این تحقیقات چنان درخشید که یونگ در نامه‌ای که پس از کنفرانس برای زیگموند فروید نوشت او را به عنوان کشف جدیدش معرفی کرد و استعداد قابل توجهش در زمینه دین و فلسفه را ستود. اریک چمبرناون از نزدیکان یونگ و وولف می‌گوید: تونی فراست قابل توجهی داشت و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بود. همچنین او یک سخنرانی قهار بود.


اواخر سال ۱۹۱۱ یونگ علیرغم احساساتی که نسبت به تونی پیدا کرده بود جلسات درمانش را پایان داد و او را مرخص کرد. ولی حدود یک سال بعد با دیدن چند رؤیا متوجه شد که به برقراری مجدد این رابطه نیاز دارد. به همین دلیل سال ۱۹۱۳ طی نامه‌ای از او دعوت به همکاری کرد. به این ترتیب تونی وولف برای مدتی طولانی (بیش از بیست سال) تبدیل به اصلی‌ترین همکار و مشاور کارل یونگ شد.
 
 
 تونی وولف

رابطه عاطفی با یونگ:

طی این همکاری رابطه آنها به حدی صمیمی شد که زندگی مشترک یونگ و همسرش را دچار تنش کرد. تونی هر روز از ابتدای روز تا وقت ناهار و در ادامه تمام بعد از ظهر را در اتاق کار خانگی یونگ با او تنها بود. هرچند که اِما (اِما یونگ، همسر کارل یونگ) او را از صرف ناهار با خانواده منع کرده بود ولی در عصرانه روزهای یکشنبه خانواده را همراهی می‌کرد. حتی در برج بولینگن (خلوتگاه یونگ که سه ماه از سال را در آنجا به تنهایی زندگی می‌کرد) هم اکثر مواقع تونی وولف در کنارش بود. طی بیش از دو دهه آینده در اکثر مجامع خصوصی و عمومی، تونی، آقا و خانم یونگ را همراهی می‌کرد و از آنجایی که یونگ او را همسر دوم خود نامیده بود این رابطه سه نفره برای همه، جا افتاده بود. چیزی که یونگ آن را اصطلاحاً «اضلاع چند ضلعی من» می‌نامید.

هرچند کارشناسان معتقدند این رابطه هر دو زن را دچار رنج فراوان کرد ولی گویا آنها حداقل از لحاظ تئوری یونگ را درک می‌کردند. او به یک زن آنیمایی نیاز داشت و وولف به خوبی در این نقش جای می‌گرفت. به هر ترتیب آن سه همکاران خوبی برای هم بودند و برای تبیین تئوری‌های روانشناسی تحلیلی دوش به دوش هم تلاش کردند. سال ۱۹۱۶ موسسه‌ای تحت عنوان «باشگاه روانشناسی زوریخ» تأسیس کردند که به مدت ۲۱ سال مدیریت آن به عهده تونی وولف بود. او همچنین از اعضای اصلی حلقه روانشناسی تحلیلی به شمار می‌رفت و در میان اولین یونگین ها از بیشترین توجه و بالاترین جایگاه برخوردار بود. به علاوه، پیش از انتشار آثار جمع آوری شده یونگ ویراستار اصلی نوشته‌های یونگ محسوب می‌شد و مقالاتش را برای انتشار رسمی ویرایش می‌کرد.

 
 تونی وولف
 
 
او کاملاً در خدمت یونگ بود. با وجود اینکه در تبیین بسیاری از نظریات او از جمله: آنیما، آنیموس، پرسونا و تیپ‌های شخصیتی نقشی اساسی داشت ولی کمتر نوشته‌ای را با نام خودش منتشر کرد. البته از کارهای شخصی‌اش می‌توان به مقاله شناخته و ستوده شده «چهار بخش از جنبه‌های روح زنانه: هتیرا، مادر، آمازون و مدونا» اشاره کرد که از آثار اوست. در انیستیتو یونگ زوریخ هم نقش پررنگی داشت. او مقالات بسیاری را برای آموزش به دانشجویان تبیین کرد و برگزاری سمینارهای آموزشی مخصوص داوطلبان را نیز بر عهده داشت. علاوه بر کارهای علمی و آموزشی‌اش درمانگر قابلی هم بود. بسیاری بر این باورند که او در کار درمان نسبت به یونگ برتری داشت. تینا کلر جنی از دوستان نزدیک به وولف و یونگ تعریف می‌کند: به دکتر یونگ گفتم شما نمی‌توانستید مثل تونی به من کمک کنید. او استعدادی خارق العاده در این زمینه داشت. کارهای درمانی‌اش شبیه یک اثر هنری بود.

همچنین اریک چمبرناون از دوستان مشترک آن دو معتقد است: احساس می‌کردم وقتی در کنار تونی وولف هستم به خرد درونی یونگ نزدیک‌ترم. و لارنس وندرپست جایگاه او را اینگونه بیان می‌کند: در سرزمین هولناک ناخودآگاه جمعی او راهنمای یونگ بود و تمام بار سفر را به تنهایی بر دوش داشت. همانند وکیل مدافع شیطان وولف تنها کسی بود که مثل یک دستگاه ضبط صوت به رویاها و تخیلات یونگ گوش می‌داد. برخی از ما (چون او) مجبورند ابزاری باشند برای ذهن در جهت کسب آگاهی بیشتر.

کارل یونگ از سال ۱۹۱۳ به یک درون گرایی عمیق فرو رفت (در همین دوران بود که شروع به نوشتن کتاب سرخ کرد) در این مدت تونی وولف نقشی اساسی در زندگیش ایفا می‌کرد. او استعدادی طبیعی برای فهم شکاف‌های ناخودآگاه داشت و یونگ را در جهت درک خیالات و اوهام زمان بیداری‌اش راهنمایی می‌کرد و به نوعی درمانگر او نیز محسوب می‌شد. در کتاب خاطرات، رویاها و اندیشه‌ها، یونگ طی مصاحبه‌ای با آنیلا یافه (منشی و زندگی نامه نویسش) تائید می‌کند که در آن بازه زمانی با کسی جز تونی وولف نمی‌توانسته درباره درونیاتش صحبت کند. یافه در ادامه خاطر نشان می‌کند که وولف در نفوذ یونگ به تصورات روحانی‌اش همراه همیشگی و راهنمای او بوده است.

 
در یکی از همین کند و کاوها هم بود که تونی توسط یکی از اوهام یونگ تسخیر می‌شود و دقیقاً مسائلی که در ذهن او در حال اتفاق افتادن بودند را تجربه می‌کند. بعدها یونگ در نوشته‌هایش این اتفاق را تحت عنوان «تسخیر روحی» شرح می‌دهد و از آن به عنوان تجربه‌ای کاملاً ناخوشایند یاد می‌کند. بعد از این اتفاق وولف موقتاً شکیبایی‌اش را از دست می‌دهد و برای مدتی از همکاری و راهنمایی یونگ سر باز می زند ولی غیر از این مدت کوتاه در تمام مدت درونگرایی و آشفتگی او (بین سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۷) همیشه او را همراهی کرده است.

 تونی وولف

 

جدایی و مخالفت‌ها:

اوایل دهه ۱۹۳۰ یونگ تصمیم به تحقیق در زمینه کیمیاگری گرفت. بنابراین از وولف درخواست کرد تا به او بپیوندد. ولی برای اولین و آخرین بار با مخالفت او روبرو شد. برخی معتقدند که وولف احساس می‌کرد مطالعه درباره موضوعی محرمانه آنها را به حاشیه خواهد راند و به همین دلیل درخواست همکاری در این زمینه را رد کرد. ولی به نظر ماری لوئیس فون فرانتس که در این تحقیقات جای وولف را گرفت، اعتقاد سرسختانه او به مسیحیت بود که مانع از حضورش در این پروژه شد. فون فرانتس در یک مصاحبه تلوزیونی گفت: بزرگ‌ترین اشتباه او این بود که به کیمیاگری علاقه نداشت. مایه تأسف است که درخواست همکاری دکتر یونگ را رد کرد. یونگ به او اطمینان کامل داشت و هرگز مرا به او ترجیح نمی‌داد. در ابتدا قرار بود من فقط مترجم باشم.

از آن به بعد فون فرانتس جای ولف را گرفت و تبدیل به دستیار اصلی یونگ شد. از سال ۱۹۴۴ نیز یونگ بعد از یک حمله قلبی، وابستگی احساسی‌اش را به تونی از دست داد. گویا دیگر او آنیمایش را حمل نمی‌کرد. تونی وولف در سال‌های پایانی زندگی‌اش عمارتی شبیه به برج بولینگن برای خود ساخت و همانند یونگ به تنهایی و بدون امکانات زندگی مدرن آنجا زندگی می‌کرد. و بر خلاف یونگ که همیشه وولف را به عنوان همدم تنهایی‌هایش در کنار خود داشت، وولف اما در آن سال‌های پیری و بیماری تنهای تنها بود. او هرگز ازدواج نکرد و یونگ هم دیگر به او نیازی نداشت.

بعد از حضور داوطلبانه‌اش در جبهه‌های جنگ جهانی دوم دچار بیماری آرتریت شد، و از آنجایی که از جوانی تا پایان زندگی‌اش سیگار می‌کشید آخرین سال‌های زندگی‌اش را با رنج فراوان سپری کرد. نهایتاً ۲۱ مارس ۱۹۵۳ در سن ۶۴ سالگی به دلیل نامشخصی (احتمالاً به دلیل حمله قلبی) از دنیا رفت. کارل یونگ در مراسم خاکسپاری اش شرکت نکرد و اِما به نیابت از او و خودش در این مراسم حاضر شد. باربارا هانا (منشی و دستیار او در آن زمان) طی سخنرانی‌اش در مراسم اعلام کرد: حال یونگ خوب است، به خوبی احساس قدرتمندش از اندوه، ولی به پاره‌ای از دلایل اینجا حضور ندارد.

 
 تونی وولف
 

پس از مرگ:

یونگ به یاد تونی وولف به عنوان یادواره‌ای از او سنگ نوشته‌ای تراشید که روی آن با حروف چینی نوشته شده: «تونی وولف، نیلوفر آبی، راهبه اسرارآمیز» همچنین او چندی پیش از مرگش به لارنس وندرپست گفت: اِما زیرساخت زندگی مرا تشکیل می‌داد و تونی وولف رایحهٔ دل انگیزش بود.

چندی پس از مرگ تونی وولف، یونگ در نامه‌ای نوشت:
همکار عزیز، جیمز کرش
نهایتاً فرصتی دست داد تا شخصاً از شما بابت نامه پر مهرتان به مناسبت وفات تونی وولف تشکر کنم. روز مرگ او پیش از دریافت اخبار دچار حمله قلبی بدی شدم و تاکیکاردیایم عود کرد. اکنون بهترم ولی یک آریتمی از خود به جای گذاشته است که ثبات جسمی‌ام را به هم ریخته است. من از ویتسان به بولینگن نقل مکان کرده‌ام و امیدوارم اینجا کمی حالم بهتر شود. مرگ تونی بسیار ناگهانی و دور از انتظار بود. و همین، باور رفتن او را سخت‌تر می‌کند. من دو روز قبل از مرگش او را دیدم. هر دوی ما مشکوک بودیم. خواب‌هایی که من در اواسط فوریه از هادس دیده بودم را به خودم نسبت می‌دادم. هیچ چیز به تونی وولف اشاره نمی‌کرد. هیچ یک از نزدیکان او نیز رویای هشدار برانگیزی ندیده بودند. حتی در سراسر انگلستان و آلمان و زوریخ نیز کسانی که او را می‌شناختند هیچ گزارشی مبنی بر چنین خوابی نداشتند.

زمان شروع بیماری‌ام در اکتبر ۵۲ خوابی دیدم که در آن فیل بزرگ سیاهی درختی را از ریشه کند. ریشه کن شدن درخت دلالت بر مرگ دارد. از آن به بعد چندین خواب فیل دیدم که مجبور بودم با آنها برخورد تندی داشته باشم. گویا در حال ساختن جاده بودند.
سی.جی.یونگ، بولینگن، ۲۸ می ۱۹۵۳
جلد دوم نامه‌های یونگ، صفحات ۱۱۷ و ۱۱۸


همچنین او طی نامه‌ای دیگر به دکتر دنیل برادی از تونی وولف اینچنین یاد کرد:
دکتر برادی عزیز
احساس نیاز می‌کنم که توجه شما را به نوشته‌های جمع آوری شده تونی وولف جلب کنم. آن‌ها فقط از نظر جنبه‌های ذهنی ارزشمند نیستند. بلکه این حقیقت را متبادر می‌کنند که نویسنده به دلیل وفاداری‌اش از سال ۱۹۱۲ تا زمان مرگ شخصاً توسعه روانشناسی تحلیلی را در خود تجربه کرده است. بدین ترتیب او در جایگاهی بوده که تمامی واکنش‌ها و علاقه مندی های دلسوزانه‌اش به این جریان را از ابتدا ثبت و ضبط کرده است. نوشته‌های او همچنین مستندات ارزشمندی دارد. حتی کسانی که شخصاً او را نمی‌شناسند هم از لا به لای نوشته‌هایش می‌توانند اثراتی از تطبیق پذیری و عمق شخصیت روحانی او را مشاهده کنند.
نامه‌های یونگ، جلد دوم، صفحات ۴۲۴ و ۴۲۵


 
 
 
 
در ۲۳ سپتامبر ۱۹۵۷ نیز یونگ خوابی را برای آنیلا یافه تعریف کرد:
در خواب دیدم که تونی وولف به دنیا برگشته است. به طوری که سوء تفاهمی نسبت به مرگ او پیش می‌آمد. او بازگشته بود تا بخش دیگری از زندگی‌اش را زیست کند.
یافه پرسید: اگر فکر می گنید این احتمال وجود دارد، پس چه کسی مرده است؟! چه پاسخی برای این مسئله وجود دارد؟
یونگ گفت: تولد دوباره، و توضیح داد که در مورد همسرش احساس فاصله و کناره گیری می‌کند، ولی متقابلاً احساس می‌کند که تونی نزدیک است. او در همسایگی ماست.
یافه می‌پرسد: آیا چیزی که در این زندگی کامل نکرده‌ایم در زندگی بعدی کامل خواهد شد؟
یونگ ادامه می‌دهد: اِما به چیزی دست یافت که تونی از آن محروم بود. و این تولد دوباره افزایش وحشتناکی از احساس واقعیت را برای او ایجاد می‌کند.


یونگ اعتقاد داشت که تونی به زمین نزدیک‌تر است و از این رو بهتر می‌تواند خود را بر او ظاهر کند در صورتی که همسرش در مرحله دیگری بود که نمی‌توانست به او دسترسی داشته باشد. او به این نتیجه رسیده بود که وولف در همسایگی است. او به وجود سه بعدی نزدیک‌تر است و شانس بیشتری برای وجود مجدد دارد. او اعتقاد داشت برای وولف ادامه جهان سه بعدی بی معنی نیست. او احساس می‌کرد که بینش بالاتر مانع از تجسم مجدد است.
گسترش بی حد و مرز – سون شمداسانی
تاملات یونگ من باب مرگ و زندگی ۲۰۰۸

 
 
 
اِما یونگ هم پس از مرگ تونی وولف اینچنین از او یاد کرده است:
من همیشه باید از تونی وولف سپاسگذار باشم. به خاطر کارهایی که برای همسرم کرد. کارهایی که نه من و نه هیچ کس دیگری نمی‌توانست در آن شرایط بحرانی انجام دهد.
یونگ، داستان زمان ما
 لارنس وندرپست


همچنین اِما در جایی دیگر گفته است:
کارل هرگز چیزی از من نگرفت تا به تونی بدهد. بیشتر چیزی که به او داد چیزهایی بود که بیشتر به نظر می‌رسید نمی‌تواند به من بدهد.
یونگ، زندگی و کارهایش
 باربارا هانا


و نهایتاً ابراز عقیده تونی وولف درباره حضورش در زندگی خصوصی یونگ:
گاهی اوقات اگر همسر مرد آنقدر بزرگ باشد که از موانع ترحم به خود عبور کند، متوجه خواهد شد که رقیب فرضی‌اش به ازدواج او کمک خواهد کرد. این «زن دیگر» گاها می‌تواند به مرد کمک کند تا جنبه‌هایی از وجودش که همسرش نمی‌تواند یا نمی‌خواهد پر کند را زندگی کند. بدین ترتیب برخی از انرژی‌های همسر، آزاد می‌شود و می‌تواند از آنها در جهت علاقه مندی های خلاقانه خود و رشد شخصی‌اش بهره برداری کند. با این نتیجه که ازدواجش نه تنها نجات یافته است، بلکه قوی‌تر از گذشته ادامه پیدا خواهد کرد.
کارل یونگ، اما یونگ و تونی وولف
یک کلکسیون از خاطرات
صفحات ۴۷ تا ۵۱





نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.