ویکی یونگ
روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ / ویکی یونگ
ایگو، عقده مرکزی در حوزه آگاهی
خود یا من (پارسی) یا ایگو (لاتین) یا ایش (آلمانی) یا آی (انگلیسی) بخش سازمانیافته و منطقیِ ساختار روانی و میانجی بین نهاد، فراخود، و دنیای خارجی است. تبعیت از قوانین فرایند ثانویه تفکر . بر طبق اصل واقعیت هدایت می شود. ایگو در جهت ارضای غرایز اید به صورت واقعگرایانه قدم بر میدارد به صورتی که در بلندمدت باعث سودش شود نه زیان. همچنین فروید بیان اذعان میدارد که همچنان که ایگو سعی میکند بین اید و واقعیت خارجی میانجی باشد، اغلب خواستههای ناخودآگاه اید را زیر توجیحات عقلانی پیش آگاه خود میپوشاند که تعارضهای اید را با واقعیت بپوشاندو واقعیت را در نظر بگیرد حتی وقتی اید سرسخت و غیر قابل انعطاف است. اصل واقعیت که ایگو بر اساس آن عمل میکند، یک مکانیسم تنظیمی است که باعث میشود فرد ارضای فوری خواستههایش را به تعویق بیندازد و بتواند به طور بهنجار در جامعه زندگی کند. به عنوان مثال بتواند جلوی انگیزشی که باعث میشود فرد مال دیگری را تصاحب کند بگیرد و در عوض آن را خریداری کند.
ایگو ساختاری از ساز و کار شخصیت است که شامل عملکردهای دفاعی، دریافتی، ادراکی و اجرایی میشود. خودآگاهی در ایگو جای دارد در حالی که تمام فعالیتهای ایگو خودآگاه نیستند. در ابتدا فروید از لفظ ایگو برای اینکه احساس خودیت را نشان دهد استفاده میکرد ولی بعدا آن را تغییر دارد تا به معنای طیفی از فعالیتهای روانی از جمله قضاوت، تحمل کردن، سنجیدن با واقعیت، کنترل کردن، برنامهریزی، دفاع، فرآوری اطلاعات، کارکرد عقلانی و حافظه شود. ایگو تشخیص میدهد چه چیزی واقعیت دارد. ایگو به ما کمک میکند که به افکارمان انسجام بدهیم و معنای آنها را و جهان اطرافمان را درک کنیم. «ایگو بخشی از اید است که مستقیما تحت تاثیر جهان خارجی قرار دارد. .... ایگو نمایندهی بخشی از روان است که آن را حس مشترک (عقل سلیم) و خرد مینامیم بر خلاف اید که محل احساسات اولیه است. حالت ایگو نسبت به اید شبیه حالت راکب و مرکوب است که همیشه باید مواظب قدرت بیشتر مرکب خود باشد و آن را رام نگه دارد با این تفاوت که اسبسوار این کار را با قدرت خودش انجام میدهد ولی ایگو نیروهای بخشهای دیگری را برای این کار قرض میگیرد». «وضع ایگو از این هم پیچیدهتر است زیرا در حقیقت سه ارباب دارد: جهان خارج، اید و سوپرایگو» وظیفهاش آن است که بین غرایز بدوی و واقعیت موازنه برقرار کند، در حالی که رضایت اید و سوپرایگو را برآورده میسازد. نگرانی اصلیاش محافظت از شخص است و اجازه میدهد برخی از تمناهای اید بیان محقق شوند، ولی تنها زمانی که پیامد آن اعمال ناچیز است. «بدین سبب ایگو که امیال خود را از اید میگیرد و وسط سوپرایگو محدود میشود و توسط واقعیت پسزده میشود، در برآوردن هماهنگی بین نیروها و تاثیراتی که بر و در آن اثرگذارند تقلا میکند.» و به سادگی «دچار اضطراب میشود - اضطراب واقعیت که مربوط به جهان خارج است، اضطراب اخلاقی که از سوپر ایگو میآید و اضطراب رواننژندی که از قدرت امیال و احساسات اید به آن وارد میشود.»
0
اسطوره
متن حاضر پژوهشی است در جستجوی چیستی مفهوم اسطوره. در آغاز به مقدمه ای از پرسش های این محتمل درباب چیستی اسطوره می پردازد و در ادامه به اصطلاح شناسی و ریشه شناسی واژه اسطوره می رسد. سپس با معرفی اجمالی رویکرد های مثبت و منفی در مورد اسطوره، شرح و نقدی مختصر از اندیشه اسطوره شناسانی همچون : فروید، یونگ، الیاده، استروس و کمبل ارائه می دهد. در نهایت با یک نتیجه گیری اجمالی نظر پژوهشگر بیان می شود.
0
کهنالگوی آتنا
شخصیت آتنا یا آرکتایپ آتنا خدا بانوی عقل و مهارت و تدبیر اندیشی و کارایی و دستاوردهای عینی است. آتنا دختر بابا است، تحت اختیار و وابستگی ذهن مردانه است و روابط شان هم با مردان است. آرکیتایپ حوزه کار و فعالیت اجتماعی است و آرکتایپ خانه نیست. شخصیت آتنا توسط آنیموس خود تسخیر شده است و مادرش را موجود ضعیفی می داند و می خواهد مثل پدرش باشد. حوزه های غریزی و احساسی و تپش ها موصوع زندگی آتنا نیست چون با ذات و غریزه اش در ارتباط نیست. آتنا تایپ ها زنانی نیستند که زنانگی شان را به نمایش بگذارند و زیاد اهل مد و لباس و رسیدن به خود نیستند، آراسته هستند اما با رنگ های مردانه و اهل لباس های زنانه و خاص نیستند.
0
کهنالگوی آپولو
آپولو خدای خورشید است. او پسر محبوب زئوس، تیرانداز، موسیقیدان، قانونگذار، پیشگو، زیبا، جوان و اهل هنر بوده که علاقه یونانیان به امور عینی و قابل سنجش و دوری از تخیلات و عرفان را نشان میدهد. او خلافکاران را مجازات کرده و از داروسازان و چوپانها حمایت میکند. ویژگیهای شخصیتی آپولو و هوش و ارادهاش باعث موفقیت او در همه امور به جز عشق میشود. او که مانند خورشید مقدس و پاککننده است، یک جنبه تاریک و پنهان هم دارد که در مجازاتهای بی رحمانهاش خود را نشان میداد.
0
عقده مادر - 2
میل به انفعال در یک فرد را عقده مادر گویند. زمانی که فرد ترجیح می دهد کاری انجام ندهد یا انجام آن را به زمان نامعلومی موکول کند. این تعریف، ساده ترین و ابتدایی ترین تعریف در مورد عقده مادر است. عقده مادر رابطه ی نزدیکی با تنبلی دارد و به این علت عقده مادر خوانده می شود که در تعریف روانشناسی عقده تحلیلی از ساختار و شیوه ای از ساخت تمامی اجزای روان شخص است و این عقده از دو بخش هسته عقده و پوسته عقده تشکیل می شود .
0
عقده مادر - 1
میل به انفعال در یک فرد را عقده مادر گویند. زمانی که فرد ترجیح می دهد کاری انجام ندهد یا انجام آن را به زمان نامعلومی موکول کند. این تعریف، ساده ترین و ابتدایی ترین تعریف در مورد عقده مادر است. عقده مادر رابطه ی نزدیکی با تنبلی دارد و به این علت عقده مادر خوانده می شود که در تعریف روانشناسی عقده تحلیلی از ساختار و شیوه ای از ساخت تمامی اجزای روان شخص است و این عقده از دو بخش هسته عقده و پوسته عقده تشکیل می شود .
0
نماد / Symbol
نَماد (که مَظهَر و سَمبُل هم نامیده شده) نشانهای است که نشانگر یک اندیشه، شیء، مفهوم، چگونگی و جز اینها میتواند باشد. نماد میتواند یک شیء مادی باشد که شکلش بطور طبیعی یا بر پایه قرارداد با چیزی که به آن اشاره میکند پیوند داشته باشد. برای نمونه فروهر نماد مزداپرستی است. نماد در اصطلاح روانشناسی تحلیلی نوعی شبیه ساخته لیبیدو است. صورتی ذهنی که هم میتواند لیبیدو را به همان اندازهٔ قبلی سازدو هم اینکه آن را در قالبی متفاوت از صورت اولیه خود به جریان اندازد. اما شکلگیری نمادها یک روند آگاهانه نیست بلکه بر عکس از راه مکاشفه یا شهود از دل ناخودآگاه تولید و بیرون داده میشود. اغلب اوقات نمادها بهطور مستقیم از رؤیاها نتیجه میشوند یا از آنها تأثیر میپذیرند که این گونه نمادها پر از انرژی روانی و دارای نفوذی جبری و مقاومت ناپذیر هستند. نماد نه تنها باید بیانگر خیالپردازیهای خودآگاهانه تکنولوژیک و فلسفی انسان باشد بلکه باید از ژرفای سرشت حیوانی او نیز خبر دهد: باید تقلیدی از کلیت انسان و بازگوکنندهٔ همان باشد.
0
کهنالگو / Archetype
افلاطون بهاحتمالزیاد اولین فیلسوفی بوده که برای حل مسائل مختلف و بهویژه مداخله در ارتقا سطح هوشیاری، به آرکتایپها مراجعه کرده است. وی از آرکتایپهای متفاوت تحت عنوان "فرم" یاد میکند. برای افلاطون دو واقعیت وجود داشته: یکی جهانی که در آن زندگی میکنیم و دیگری یک قلمرو غیر فیزیکی که متشکل از فرمها خواهد بود. فرمهای مذکور، قالبهای ایدئال و یا طرحهای پیشساختهای هستند که خود شامل ویژگیهای ریزتری همچون نرمی، سختی، سیاهی، سبزی و غیره میشوند. درواقع فرم عبارت دیگری است که بهجای آرکتایپ مورداستفاده قرار میگیرد.
0
عقده / Complex
مجموعهای از عواطف، افکار، ادراکات و خاطرههایی هستتند که در ناخودآگاه شخصی جای دارند و حاصل تجربههای هر فرد در زندگی، مخصوصاً دوران کودکی وی میباشد. یونگ همچنین متوجه شد هر عقده دارای هستهای غیر شخصی است که گویی خاصیت مغناطیسی دارد و اندیشهها را به خود جلب میکند، که آنها را آرکتایپ نامید که پایگاهش در ناخودآگاه جمعی قرار داد.
0
صفحه 1 از 1 (تعداد کل: 9)
صفحه {Page} از {TotalPages} (تعداد کل: {TotalRecords})
{title}
{value}