روانشناسی تحلیلی یونگ
روان تحلیل / مطالب / روانشناسی تحلیلی یونگ
کلاریسا پینکولا استس
ما از کودکی دنیا را با قصه گویی پدران و مادران خود آغاز میکنیم و با آن انس و الفت خاص داریم. در دنیای روانشناسی و تحلیل نیز قصه جایگاه ویژهای دارد. قصه مجموعهای از حواس ما را به کار میگیرد و میتواند به بیانی روان و ساده، مفاهیمی عمیق و پیچیده را برای انسان عنوان کند. جالب و سرگرم کننده است و میتواند گیرایی مفاهیم را چندین برابر کند. زمانی که مفاهیم در قالب داستان عنوان میشود، مقاومت در برابر تغییر کم میشود. زیرا تهدید کننده نیست و انعطاف پذیری فرد را نسبت به هدف داستان افزایش میدهد.
0
ارتباط یونگ و انیشتین
علیرغم اعتراف کارل گوستاو یونگ به تأثیر آلبرت انیشتین در تفکر او، و با وجود تعداد قابل توجهی از مطالعات در مورد علاقه یونگ به فیزیک و همکاری وی با فیزیکدان نظری ولفگانگ پائولی، تاکنون هیچ تحقیق دقیقی در مورد ارتباط یونگ و اینشتین انجام نشده است. این مقاله با بازسازی شرایط ملاقات های بین دو مرد، با تجزیه و تحلیل پویایی و اهمیت رابطه آنها و ارائه بینش در مورد دلایل عدم دوام این ارتباط، خلا را پر میکند. بازسازی روایت این ارتباط، پایه خوبی برای تحقیقات آینده در مورد تأثیر فکری اینشتین بر یونگ است.
0
افسردگی شاید با قرص درمان شود، تنهایی چطور؟
این روزها، پزشکان و روانشناسان مدام از تاثیرات منفی تنهایی بر سلامت میگویند ولی هیچ تشخیص پزشکی یا داروییای برای تنهایی وجود ندارد. اگر برای مشکلات دیگری مانند افسردگی و اضطراب درمانهای دارویی وجود دارد، چرا برای تنهایی وجود نداشته باشد؟ عجله نکنید، ماجرا کمتر از آنچه به نظر میرسد علمیتخیلی است. گروهی از پژوهشگران همین حالا سرگرم تحقیقاتی هستند که هدفشان تولید «قرص ضد تنهایی» است. آیا چنین قرصی به تنهایی پایان خواهد داد؟
0
انسانبودن یعنی بیماربودن: سرگذشت فکری چهار فیلسوف دورانساز
کاسیرر در نامهای به همسرش در ۱۹۲۷ نوشت: «من میتوانم بی هیچ مشکلی، آنچه را که لازم میدانم، بیان کنم». این کاری نبود که دیگر فلاسفۀ بزرگ قرن بیستم بتوانند انجام دهند. دیگران گویا به تاریکی سفر کرده بودند و شبح نیستی را به چشم دیده بودند: بنیامین خودکشی کرد، تندخویی ویتگنشتاین کار دستش داد، و هایدگر درنهایت دچار فروپاشی روانی شد. برخلاف همۀ اینها، کاسیرر میلی افراطی به تعادل زندگی داشت. اما آیلنبرگ این چهار فیلسوف را در عصر جادوگران کنار هم نشانده و برایشان سرگذشتی فکری و خواندنی نوشته است.
0
رؤیابینیِ جلسهی روانکاوی: یک مقالهی بالینی
ایدهی رویابینیِ جلسههای روانکاوی[۱] برای من یکی از مهمترین و دشوارترین پدیدههای روانکاوانه است. روشی است برای مفهومپردازی جنبههای بنیادین شیوهی درمانم، شیوهای که باید هر دفعه دوباره کشفش کنم. انگشت گذاشتن روی این مفهوم غیرممکن است؛ و این موضوع بازتاب این است که چقدر چنین مفهومی میتواند مملو از زندگی و در عین حال رازآلود و دیرفهم باشد. طبیعت این مقاله بیشتر بالینی است؛ ولی آنچه در حین جلسات روانکاوی تجربه میکنم، از آنطوری که به این جلسات فکر میکنم، مجزا نیست. بنابراین، پیش از اینکه تجربه رویابینیِ جلسات روانکاوی را با سه بیمارم توصیف کنم، شرح مختصری از اجزای چارچوب نظریای ارائه میدهم، که وارد کار بالینیام میکنم. من نظریههای تحلیلی را مجموعهای از قوانین نمیبینم، بلکه مجموعهای از استعارههایی میبینم که آنها را (حین و بعد از جلسه) برای توصیف، و نه توضیحِ آنچه در جلسه روی داده، برای خودم به کار میبرم. نظریهها/استعارههای تحلیلی، همچون هر استعاره دیگری، به نقطه شکست میرسند و باید با استعارههای تازهای جایگزین شوند.
0
بیمار فیزیکدان کارل یونگ
ولفگانگ پاولی فیزیکدانی پرآوازه بود، اما در عینحال، زندگی عاطفیِ بسیار بههمریختهای داشت. او که بعد از یک شکست عشقی، به شکل افراطی مینوشید و سیگار میکشید، به پیشنهاد پدرش قرار ملاقاتی با کارل یونگ گذاشت تا شاید بتواند درونِ ناآرامش را درمان کند. اما در عمل، این دیدار، به شکلگیری همفکری طولانیمدتی بین فیزیکدان کوانتومی و روانشناس تحلیلی انجامید و پاولی، با قدرتِ خارقالعادهاش در یادآوری خوابها و تحلیل مسائل انتزاعی، نقشی اساسی در تکامل روانشناسی یونگ ایفا کرد.
0
روان در درون ما نیست بلکه بین ماست!
به نظر میرسد فهم نویسنده از نظریات زیگموند فروید ناقص بوده است و در بخشهایی از این مقالهی مقایسهی نادرستی بین نظریات فروید و وینیکات کرده است. پیشاپیش به اطلاع میرسانیم که نسبت به سوءبرداشت نویسنده واقف هستیم ولی با توجه به اینکه بخشهایی از مقاله برای مخاطبی که تمایل دارد با دیدگاههای عمومی وینیکات آشنا شود میتواند مفید باشد، ترجیح دادیم مقاله را منتشر کنیم.
0
فروید به مثابه فیلسوف
در رابطه با مسئله اول، اکثر عصبشناسان قرن ۱۹ این دیدگاه را داشتند که ذهن و بدن کلاً با هم متفاوتاند. بدن، یک چیز مادی است- ساختارهایی از گوشت و خون که میتوانند از یک دیدگاه شخص ثالث مورد مطالعه قرار بگیرند. اما ذهن، یک چیز غیر مادی است که فقط از یک دیدگاه «درونی» که بعدها توسط فیلسوف بریتانیایی گیلبرت رایل به صورت نظریه «روح در ماشین» مورد تمسخر قرار گرفت، میتواند بررسی و مطالعه شود. در رابطه با مسئله دوم، روانشناسان این دیدگاه را داشتند که ذهن برای خودش شفاف است- به عبارت دیگر، ذهن کاملاً خودآگاه است. هر یک از ما فقط به حالات ذهنی خودمان دسترسی مستقیم داریم و نمیتوانیم در مورد آن حالات، گمراه و دچار اشتباه شویم. این نشان داد که تحقیق روانشناختی باید به وسیله خویشتننگری ادامه داده شود و به همین علت است که اولین روانشناسان را «خویشتننگر» مینامند.
0
فروید؛ دانشمند یا داستانسُرا؟
به نظر عدهای فروید کالبدشناس چیره دست طبیعت انسانی است و به عقیدهی برخی دیگر نویسندهی با استعدادی است که از نظریات چرند، روایتهای مجاب کنندهای میسازد. در این مقاله ای.سی. گرایلینگ به نبرد با شهرت زیگموند فروید برخاسته است.
0
نقطۀ اشتراکی که با دشمن خونیتان دارید
در دنیای پرحرف امروز، زیاد پیش میآید که حرفی به گوشمان بخورد و با خودمان بگوییم: «خدایا، چطور ممکن است کسی چنین عقیدهای داشته باشد؟» با آدمهایی روبهرو میشویم که باورهایشان باعث خشم، تأسف یا خندهمان میشود و فکر میکنیم با آنها ذرهای اشتراک نداریم. بااینحال، جاناتان هایت، روانشناس مشهور آمریکایی، در یکی از مطالعاتش، به حقیقتی جالبتوجه رسید: باورهای ما، هر چه باشند، در نهایت به شش ارزش اصلی منتهی میشوند که همۀ انسانها قبولشان دارند، اما وزن متفاوتی به آنها میدهند.
0
آنچه فرویدیها میتوانند از یونگ بیاموزند
با توجه به اینکه در دههی گذشته، بیشازپیش بین روانکاوان و روانشناسان تحلیلی، ایده ردوبدل شده است، نویسندگان این مقاله که همگی تحلیلگران یونگی هستند، نظریهی بالینی یونگ را بررسی میکنند تا حوزههایی را شناسایی کنند که مفاهیم یونگ ممکن است [در آنها] برای پزشکان روانکاو مفید باشد. آنها دربارهی رویکرد یونگ به رویا، درکش از رواندرمانی به عنوان رویهای دیالکتیک، و نظریهی عقدهها و کهنالگو بحث میکنند. همچنین بررسی میکنند که چطور مفاهیم یونگ دربارهی سلف و تفرد در روش یونگی معاصر استفاده میشود. [در ادامه] رویای مردی در اواسط دههی سی سالگی ارائه شده تا نشان دهیم که چطور این پیریزیها میتوانند درک بیمار و فرایند تحلیل را تسهیل کنند.
0
داریل شارپ
داریل لئونارد مرل شارپ متولد دوم ژوئن هزار و نهصد و سیوشش میلادی در رجینا، سوسکاچوان کانادا است. در سال ۱۸۹۲ مادربزرگ مادریش در سن سه سالگی به دلیل محاصرهی اودسا، )سومین شهر بزرگ در اوکراین( توسط نیروهای آلمانی با کشتی باری به همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کردند و سالها بعد پدربزرگ و مادربزرگ داریل یکدیگر را در رجاینا، ساسکاچوان ملاقات کردند که این دیدار منجر به ازدواج آنها در یک کلیسای کاتولیک شد. شارپ معتقد است که آنها در واقع یهودی بودند، چون اغلب میشنیده که مادرش با دوستان قدیمیاش به زبان صحبت میکند و همین نکته باعث شده که شارپ بتواند راحتتر زبان آلمانی را درک » یدیش «کند و بیاموزد.
0
ایگو، عقده مرکزی در حوزه آگاهی
خود یا من (پارسی) یا ایگو (لاتین) یا ایش (آلمانی) یا آی (انگلیسی) بخش سازمانیافته و منطقیِ ساختار روانی و میانجی بین نهاد، فراخود، و دنیای خارجی است. تبعیت از قوانین فرایند ثانویه تفکر . بر طبق اصل واقعیت هدایت می شود. ایگو در جهت ارضای غرایز اید به صورت واقعگرایانه قدم بر میدارد به صورتی که در بلندمدت باعث سودش شود نه زیان. همچنین فروید بیان اذعان میدارد که همچنان که ایگو سعی میکند بین اید و واقعیت خارجی میانجی باشد، اغلب خواستههای ناخودآگاه اید را زیر توجیحات عقلانی پیش آگاه خود میپوشاند که تعارضهای اید را با واقعیت بپوشاندو واقعیت را در نظر بگیرد حتی وقتی اید سرسخت و غیر قابل انعطاف است. اصل واقعیت که ایگو بر اساس آن عمل میکند، یک مکانیسم تنظیمی است که باعث میشود فرد ارضای فوری خواستههایش را به تعویق بیندازد و بتواند به طور بهنجار در جامعه زندگی کند. به عنوان مثال بتواند جلوی انگیزشی که باعث میشود فرد مال دیگری را تصاحب کند بگیرد و در عوض آن را خریداری کند.
ایگو ساختاری از ساز و کار شخصیت است که شامل عملکردهای دفاعی، دریافتی، ادراکی و اجرایی میشود. خودآگاهی در ایگو جای دارد در حالی که تمام فعالیتهای ایگو خودآگاه نیستند. در ابتدا فروید از لفظ ایگو برای اینکه احساس خودیت را نشان دهد استفاده میکرد ولی بعدا آن را تغییر دارد تا به معنای طیفی از فعالیتهای روانی از جمله قضاوت، تحمل کردن، سنجیدن با واقعیت، کنترل کردن، برنامهریزی، دفاع، فرآوری اطلاعات، کارکرد عقلانی و حافظه شود. ایگو تشخیص میدهد چه چیزی واقعیت دارد. ایگو به ما کمک میکند که به افکارمان انسجام بدهیم و معنای آنها را و جهان اطرافمان را درک کنیم. «ایگو بخشی از اید است که مستقیما تحت تاثیر جهان خارجی قرار دارد. .... ایگو نمایندهی بخشی از روان است که آن را حس مشترک (عقل سلیم) و خرد مینامیم بر خلاف اید که محل احساسات اولیه است. حالت ایگو نسبت به اید شبیه حالت راکب و مرکوب است که همیشه باید مواظب قدرت بیشتر مرکب خود باشد و آن را رام نگه دارد با این تفاوت که اسبسوار این کار را با قدرت خودش انجام میدهد ولی ایگو نیروهای بخشهای دیگری را برای این کار قرض میگیرد». «وضع ایگو از این هم پیچیدهتر است زیرا در حقیقت سه ارباب دارد: جهان خارج، اید و سوپرایگو» وظیفهاش آن است که بین غرایز بدوی و واقعیت موازنه برقرار کند، در حالی که رضایت اید و سوپرایگو را برآورده میسازد. نگرانی اصلیاش محافظت از شخص است و اجازه میدهد برخی از تمناهای اید بیان محقق شوند، ولی تنها زمانی که پیامد آن اعمال ناچیز است. «بدین سبب ایگو که امیال خود را از اید میگیرد و وسط سوپرایگو محدود میشود و توسط واقعیت پسزده میشود، در برآوردن هماهنگی بین نیروها و تاثیراتی که بر و در آن اثرگذارند تقلا میکند.» و به سادگی «دچار اضطراب میشود - اضطراب واقعیت که مربوط به جهان خارج است، اضطراب اخلاقی که از سوپر ایگو میآید و اضطراب رواننژندی که از قدرت امیال و احساسات اید به آن وارد میشود.»
0
روانشناسی عمیق و اخلاق نوین
این نوشته در بحبوحهی جنگ جهانی دوم و زیر فشار آن ظهور پیدا کرده، در زمانی که به واسطهی شبح در حال ظهور جنگ جهانی سوم تاریک و مبهم شده است. حال باید پرسید که آیا برای عصر رقص مرگ که حذب نازی آلمان تنها یک پیشدرامد برای آن بود، اصلاً پرسش پیرامون اخلاق یا حتی اخلاق جدید مجاز است؟ مردمانی که دیروز شانه به شانه برای آزادی بشریت ادعای مبارزه میکردند، امروز در حال رقابت برای ساخت بمبهای اتمی علیه یکدیگرند. و چه کسی میتواند شک داشته باشد که امر باور نکردنی امروز همان امر عادی فرداست. در این شرایط جهانی سؤال خنده دار راجع به اخلاق یا پاسخ خنده دار تر که ‘‘به فرد بستگی دارد‘‘ به چه کار میآید؟
ممکن است اینطور به نظر آید که این پرسش و پاسخ قدیمی هستند و تنها نیازی کم و در حال انقراض است که اینجا برای پاسخش تلاش شود. همه چیز خلاف این دیدگاه است. یک فرد آگاه به تاریخ که بر پیشرفت بشریت مشرف است، باید تشخیص دهد که ظهور فردیت همیشه بالاترین تلاش گونه انسان بوده است. جامعهی افراد آزاد، هدف بعدی و دور اما در حال ظهور در افق این توسعه است. اما اجتماع و آزادی به وسیلهی بمبهای اتمی به وجود نمیآید و آزادی و فردیت هم به وسیلهی دولتها محقق نمیشود. بُعد تاریک بشریت بر همهی ما غلبه کرده و آسمان را با پرتوهای مرگ و بمب افکن های اتمی تاریک میکند. اغلب کوچکتر به دست بزرگتر نابود میشود، اما همیشه جان سالم به در میبرد و داوود همیشه بر گلیات فائق میآید. کوچکتر این اعجاز را در خود دارد به سبب این که، این فردیت خلاق است که در آن بشر راه خود را در طول تاریخ میگشاید. به این ترتیب کوچک، بزرگترین باقی میماند و یک روانشناسی که فردیت را مشکل اساسی جامعه امروز میداند، ظاهراً در یک جایگاه گم شده قرار دارد اما بارها و بارها مشخص شده که این موارد گم شده نقاطی است که در آن اتفاق تعیین کننده برای بشریت روی میدهد.
(اسرائیل تلاویو می 1948 اریک نویمان)
0
چه انسانهایی که میتوانیم باشیم
آبراهام مزلو را معمولاً با نظریۀ «هرم نیازها» میشناسیم. هرمی که در قاعدهاش نیازهای زیستی مانند خواب و خوراک قرار دارد و در رأسش «خودشکوفایی». اما مزلو در اواخر عمرش، به نظریۀ دیگری میاندیشید که شاید امروز بیش از هر وقت دیگری به آن نیاز داریم. او در این «نظریۀ زِد» از فراانگیزشهایی حرف میزد که انسانیت را برایمان معنا میکنند: عدالت، نیکی، زیبایی، عشق و کمال. او معتقد بود بدون این افقهای تعالی بخش، نمیتوانیم به جامعهای انسانی دست پیدا کنیم.
0
کورت گودل، فیلسوفی که پای معنا را به ریاضیات باز کرد
پس از روش صوری کانت در تبیین ریاضیات، میشد مطمئن بود اگر واحدهای ریاضی را با یکسری ضابطه به کامپیوترها بدهیم، آنها هم میتوانند مثل بهترین ریاضیدانها آنها را به هزاران صورت تجزیه و ترکیب کنند. اما کورت گودل عنصری را وارد این معادله کرد که زمین بازی را به هم میریخت: معنا. آیا اگر پای معنا، و درنتیجه ناتمامیت، به اعمال ریاضی باز شود، آیا باز هم میتوان از مکانیکیبودن آنها حرف زد؟ ماشینها معنا نمیفهمند و همین ما را مجبور میکند به سادگیِ تبیین سنتی از ریاضیات قانع نشویم.
0
گواهی بر اثربخشی روان درمانی یونگی: بازنگری پژوهشهای تجربی
از سال ۱۹۹۰، چندین پروژه تحقیقاتی و مطالعات تجربی (فرایند و پیامد) بر روی روان درمانی یونگی و عمدتاً در آلمان و سوئیس به اجرا در آمده است. خلاصهای از پژوهش بر روی پیامدهای طبیعی و پژوهشهای بازنگرانه با استفاده از ابزارهای استاندارد و دادههای بیمه سلامت و همچنین چندین مطالعه کیفی جنبههای فرایند روان درمانی در ادامه ارائه خواهند شد. برای طراحی این تحقیقات کوششهای فراوانی صورت گرفته و نتایج به دست آمده به خوبی قابلیت به کارگیری در روش درمان بیماران سرپایی را دارند. تمامی این پژوهشها، نه تنها در سطح علائم و مشکلات میان فردی، بلکه در سطح ساختار شخصیتی و در مدیریت زندگی روزمره نیز رشد قابل توجهی را نشان میدهند. این بهبودیافتگیها بعد از پایان درمان نیز تا ۶ سال پایدار میمانند. چندین مطالعه بهبودی بیشتری بعد از به اتمام رسیدن درمان را نشان میدهند، اثری که روانکاوی همیشه مدعی آن بوده است. دادههای بیمه سلامت نشان میدهد که، بعد از درمان یونگی، استفادهی بیماران از خدمات مراقبت سلامت به سطحی حتی پایینتر از میانگین کل جامعه میرسد. نتیجه چندین مطالعه نشان میدهد که درمان یونگی، بیماران را از سطحی با نشانههای جدی بیماری، به سطحی میرساند که میتواند گویای سلامت روان آنها باشد. این تغییرات معنادار از طریق درمان یونگی و طی حدود ۹۰ جلسه به دست آمده است، که روان درمانی یونگی را روشی مؤثر و مقرون به صرفه میسازد. پژوهشهای فرایندی، نظریات یونگی را در روان پویشی و عناصر تغییر در فرایند درمانی، تقویت میکنند. بنابراین در نهایت، روان درمانی یونگی به نقطهای رسیده است که میتوان آن را روشی که اثربخشی آن بصورت تجربی ثابت شده نامید.
0
لغزش کلامی چیست و چگونه ما را لو میدهد؟
لغزشهای کلامی به تُپُقهایی گفته میشود که به نظر میرسد ناخواسته در بخشی از جمله یا یک پیام میافتند ولی در روانکاوی باور بر این است که این تُپُقها اتفاقی نیستند. طبق معمول غالب پدیدههایی که در روانکاوی به آن میپردازیم، بررسی لغزش کلامی میراث «زیگموند فروید[۱]» واضع روانکاوی و یکی از مهمترین اندیشمندان قرن گذشته است. برای همین به این پدیده «لغزشهای فرویدی[۲]» هم گفته میشود. او اولین بار در سال ۱۹۰۱ در کتابی با عنوان «آسیبشناسی زندگی روزمره[۳]» به آن پرداخت و مثالهای متعددی را از زندگی روزمره و بیمارانش ارائه داد.
0
اسطوره
متن حاضر پژوهشی است در جستجوی چیستی مفهوم اسطوره. در آغاز به مقدمه ای از پرسش های این محتمل درباب چیستی اسطوره می پردازد و در ادامه به اصطلاح شناسی و ریشه شناسی واژه اسطوره می رسد. سپس با معرفی اجمالی رویکرد های مثبت و منفی در مورد اسطوره، شرح و نقدی مختصر از اندیشه اسطوره شناسانی همچون : فروید، یونگ، الیاده، استروس و کمبل ارائه می دهد. در نهایت با یک نتیجه گیری اجمالی نظر پژوهشگر بیان می شود.
0
چرا مدام خواب میبینید که شلوار نپوشیدهاید!
روز گرم و خفهای در تابستان پارسال، با مردی سر «قرار» رفتم که به نظر کاملاً خوب میرسید. دو بطری آبجو نوشیدیم و رفتیم قدم بزنیم. او توضیح میداد که چرا از برخی ساختمانهایی که از کنارشان میگذشتیم خوشش میآید. ما همدیگر را بوسیدیم، نفسش طعم سیگار میداد. پس از آنکه از هم جدا شدیم، خیلی مشتاق نبودم که به پیامهای بعدی او در مورد فعالیتهای آخر هفتهام که مملو از شکلک بودند پاسخ دهم. این قرار زیاد چنگی به دل نمیزد، با وجود این، در روزهای بعد، تصمیمم برای ندیدن دوبارهی او را مجدداً بررسی کردم. شاید او را بیش از حد زود رد کرده بودم؛ شاید باید کمی فرصت میدادم. روی هم رفته، او خصوصیات خوبی داشت. خوشتیپ، قدبلند و شاغل بود و خوشبختانه شغلاش نویسندگی نبود! چند هفته بعد رویایی دیدم که به شکل دردناکی دقیق بود، آنجا بود که متوجه شدم نباید به شهود اولیهام شک میکردم. در رویا، با قرار ملاقات موافقت کرده بودم، و دو تن از دوستانم را به همراه برده بودم تا تعاملات ما را مشاهده و به من در ارزیابی او کمک کنند. در پایان دیدار گروهی، دوستانم مرا کنار کشیدند و یکصدا تصمیم خود را اعلام کردند: او به درد من نمیخورد. من تصمیم درستی گرفته بودم.
0
صفحه 1 از 7 (تعداد کل: 126)
صفحه {Page} از {TotalPages} (تعداد کل: {TotalRecords})
{title}
{value}