روان تحلیل / مطالب / توسعه مهارت های فردی

اضطراب اجتماعی: نگرانی درباره قضاوت دیگران

1401/05/03

چکیده
اضطراب اجتماعی عاملی روانی‌ست که در تمام طول زندگی با ماست؛ آدمِ سالم هرگز آن را از دست نخواهد داد. اما میزان بالای آن می‌تواند مایهٔ بروز مشکلاتِ حاد یا اختلالات جسمی و روانی، و حتی مرگ شود.





مارک لیری | استاد روان‌شناسی، دانشگاه دوک
منبع: نبشت

نگرانی از افکار و قضاوت دیگران، منجر به اضطراب اجتماعی می‌شود. هرکسی دوست دارد برداشتی اجتماعی از خود القاء کند که شخصیتِ او را به‌نحوِ صحیح نمایش دهد و واکنشی را که دوست دارد دریافت کند. اما وقتی کسی بیش‌ازحد نگرانِ این وجههٔ عمومی خود می‌شود، اضطرابِ ناشی از آن می‌تواند زندگی اجتماعی او را مختل کند و منجر به مشکلات روحی و روانی شود. بیشترِ آدم‌های عادیْ اضطرابِ اجتماعی را به‌نوعی تجربه کرده‌اند، مثلا در مصاحبه‌های شغلی، ملاقات با آدم‌های جدید، یا موقع سخنرانی. این اضطراب نتیجهٔ طبیعیِ تلاش برای القای وجههٔ اجتماعیِ دلخواه و انتقال پیام درست است. تعاملاتِ اجتماعیْ برساختهٔ برداشت‌های مردم از همدیگر است؛ هرکسی تلاش می‌کند تا برداشت‌هایی از خود در دیگران القاء کند و رفتارِ مطلوب خود را در آن‌ها برانگیزد. از منظر روان‌شناسی، توجه به درک و ارزیابیِ دیگران نسبت به خود، می‌تواند بسیار مفید باشد. اگر مردمِ دنیا به نظراتِ دیگران اهمیت ندهند، دنیا پر از روابط بی‌ثبات و مخرب خواهد شد. اما مثل همهٔ عواطف دیگر، اضطراب اجتماعی هم می‌تواند به معضلی بدل شود.

ترس از برداشت‌های منفی
وقتی کسی بیش‌ازحد نگران برداشت دیگران باشد، ممکن است کلا از موقیعت‌های اجتماعی پرهیز کند. آدم‌هایی که می‌ترسند برداشتِ بد ایجاد کنند، به چرخه‌ای معیوب دچار می‌شوند: چون ازطرفی نگرانِ این هستند که نتوانند برداشتِ خوبی از خود در دیگران القاء کنند، برای همین از تعامل با دیگران طفره می‌روند؛ اما بعد می‌ترسند که فرار از تعاملاتْ به‌خودی‌خود منجر به برداشت منفیِ دیگری شود، درنتیجه اضطراب‌شان تشدید می‌شود. این نوع اضطراب ممکن است آن‌قدر رشد کند که افراد به رفتارهای خطرناک و مخرب دست بزنند تا بتوانند برداشتِ مطلوب‌شان را در دیگران القاء کنند.


اضطراب اجتماعی برای افراد خوب است، به شرطی که حاد نشود و فرد را از تعامل با دیگران دور نکند.


حوادث و صدمات
برخی حوادثِ منجر به آسیب‌های جدی یا حتی مرگ، قابل جلوگیری نیستند. با این‌حال، تعداد زیادی از حوادث و صدماتْ ناشی از اقداماتِ عمدیِ افراد است که گاهی حتی جنبهٔ خودنمایانه یا ابراز وجود هم دارند. مثلا نوجوانان برای تاثیرگذاری بر دوستان‌شان، دست به رانندگیِ خطرناک می‌زنند، و برای همین هم هر ساله شاهد هزاران تصادفِ رانندگیِ نوجوانان هستیم. طی پژوهشی دربارهٔ کارهای خطرناکِ نوجوانان، ۳۰ درصد نوجوانان گزارش کردند که دلیل رانندگیِ خطرناک‌شان این بوده که می‌خواستند دوستان و همتایان‌شان را تحت تاثیر قرار دهند. موارد متعدد دیگری وجود دارد که در آن‌ها افراد با انجام کارهای احمقانه یا مخاطره‌آمیز به خودشان صدمه زده یا خود را کشته‌اند ‌ــ‌ فقط به این خاطر که دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. مثلا سواری روی سقف ماشین، پرش از ارتفاع خیلی بلند در آب، و مسابقهٔ سواری با سبد خرید.

خودنمایی در مردان و زنان
مطالعات نشان می‌دهد مردان بیشتر مستعد این هستند که برای تاثیرگذاری بر دیگران، به کارهای احمقانه دست بزنند. معنایش این نیست که مردان ذاتا بی‌پرواتر یا احمق‌ترند. این نتیجهٔ وجود ارزش‌های متفاوت میان مردان است: شخصیت‌هایی چون نترس، غیرصمیمی، یا خوش‌مشرب، بیشتر بین مردان ارزشمند است تا زنان. ضمنا از جنبهٔ تکاملی و بیولوژیک، مردان زمینهٔ بیشتری دارند که برای جلب توجه و کسب جایگاه اجتماعی ریسک کنند. مردانی که جایگاه اجتماعی بالاتری دارند، برای جذب زن و تولید مثل شانس بیشتری دارند.

ارزش‌های اجتماعی با گذشت زمان تغییر می‌کند
آسیب‌ها فقط شامل حوادث نمی‌شود. مثلا در آمریکا هرساله دست‌کم میلیون‌ها موردِ جدید از سرطان پوست گزارش می‌شود، و بخش بزرگی از این مبتلایانْ کسانی‌اند که به‌طور هدفمند پوستِ خود را برنزه می‌کنند (مثلا با حمام آفتاب). بعضی از این افراد کسانی هستند که می‌خواهند دیگران را تحت تاثیر قرار دهند! چرا این موارد اخیرا زیاد شده است؟ چون درنتیجهٔ تغییر جامعه، ارزش‌ها هم عوض شده‌اند.


کسانی که نتوانند با الزامات و ارزش‌های جامعه خود را وفق دهند، هر روز با اضطراب بیشتری مواجه هستند.


در قرن نوزدهم کارگران طبقهٔ پایین، مثلا کشاورزان، در فضای آزاد کار می‌کردند و پوست‌شان کاملا برنزه می‌شد. برای همین داشتنِ پوستِ روشن بین سفیدپوستان چیز ارزشمندی بود، چون نشان می‌داد که کارگر و عمله نیستند بلکه متخصص هستند. اما در قرن بیستم، انقلاب صنعتیْ بیشترِ طبقهٔ کارگر را به داخل کارخانجات بُرد و کارگرانِ غیراداری هم پوست‌شان روشن شد. از آن طرف، طبقهٔ بالای اجتماع فرصت بیشتری برای تعطیلات و حمام آفتاب پیدا کرد. درنتیجه امروزه داشتنِ پوست برنزه می‌تواند برداشت مثبتی ایجاد کند ‌ــ‌ برخلاف قدیم. یک مثال دیگر، موضوعِ پیری‌ست. در جامعه‌ای که با سالخوردگان رفتار مناسبی نمی‌شود، مسن‌ترها سعی می‌کنند پیر به نظر نیایند. مثلا ممکن است از کمک‌گرفتن خودداری کنند و محصولاتِ ضدپیری استعمال کنند. اما در جامعه‌ای که به سالخوردگان رسیدگی و احترام می‌شود، کسی از کمک‌گرفتن اجتناب نمی‌کند یا دنبال رنگ‌کردنِ موهای سفیدِ خود نیست. اضطراب اجتماعی عاملی روانی‌ست که در تمام طول حیات‌مان با ماست، و آدمِ سالم هرگز آن را از دست نخواهد داد. اما میزان بالای این نوع اضطراب می‌تواند مایهٔ بروز مشکلاتِ حاد یا اختلالات جسمی و روانی، و حتی مرگ شود.
 
منبع: The Great Courses Daily







نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.