روان تحلیل / مطالب / کتاب

ژرفای زن بودن

1399/05/18

چکیده
من که شادمانی حقیقی و احساس رضایت خود را گم کرده ام، چه باید بکنم؟چه باید بکنم که زندگی ام از نو زنده شود؟پیام ها و کمک این سفر برای زنان: - چگونه می توانیم زخم های خود را شفا دهیم و شفاگری زنانه را بیاموزیم؟- چگونه می توانیم به درک و رابطه متعادلی با مادر برسیم؟- اگر رابطه با بدن زنانه خود را از دست دادیم، چگونه با آن مجدداً رابطه برقرار کنیم؟- چرا در اوج موفقیت های اجتماعی سوالی پوچ کننده به سراغمان می آید : فایده تمام این ها چیست؟- چرا بارها تا سه می شمارم، اما هرگز کاری را که باید آغاز نمی کنم؟پیام های این سفر برای مردان دارد:- آیا احساس کرده اید که سرچشمه شور و خلاقیت شما دچار اختلال شده است؟ چه باید کرد؟- آیا احساس کرده اید که می خواهید همسری یا همراهی بسیار هنرمند و با شور و شوق داشته باشید، در حالی که خود این ویژگی ها را ندارید؟ چرا؟- آیا احساس کرده اید که زنانگی برایتان موضوعی بسیار پیچیده است و تضادهای زنان را کاملاً غیر منطقی می دانید؟- آیا از کار و رابطه خود با زنان احساس رضایت دارید؟


ژرفای زن بودن

 

 

تحقیق، گردآوری و نگارش: زهرا (درخشنده) ناظمی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل) 



نوشته: ماورین مورداک
ترجمه: سیمین موحد

 
احساس نارضایتی زنان 30 تا 40 ساله در زنانی که در بازار کار موفق بوده اند در قالب احساس مفید نبودن، پوچی، عجز و حتی خیانت خود را نمایان می کند. علت این است که آن ها در زندگی خود الگویی را انتخاب کرده اند که وجود اصلی آن ها را انکار می کند: یک الگوی زندگی و موفقیت با معیارهای مردانه که در مسیر کسب تایید پدر و طرد مادر به وجود آمده است. اما زنان برای یافتن و پیوند مجدد با زنانگی خود چه سفری را باید طی کنند؟ از دیدگاه جورف کمپبل زنان نیازی به سفر ندارند. او می گوید: مساله مهم این است که در کل سنت اسطوره ای، زن آن جایی است که باید باشد و تنها کاری که لازم است انجام دهد این است که در یابد او در حالت عادی در همان موقعیتی قرار گرفته است که سایر مردم می خواهند به آن برسند. ولی ماورین مورداک این جواب را کافی نمی داند. او معتقد است سفر زن قهرمان هیچ نقشه و راهنمایی ندارد و از هیچ خط مستقیمی پیروی نمی کند. این سفر، بندرت تایید و تصدیق دنیای بیرون را دریافت می کند. الگوی این سفر، توسط ماورین مورداک بواسطه تجارب و گشایش های شخصی و داستان های مراجعان و دوستانش شکل گرفته است. 
حرکت در مراحل سفر بصورت دایره ای تصویر شده است و یک شخص می تواند در یک لحظه، در چندین مرحله سفر باشد.
 
 
 
 

1- جدایی از زنانگی

از انقلاب صنعتی به بعد، مادران مسئول نوع شخصیت آینده فرزندان خود شمرده شده و به همین دلیل تجلیل یا سرزنش شده اند. جامعه بدون اینکه هیچ حمایت مالی یا اعتباری به مادران بدهد، مسئولیت عظیمی بر دوش آنان نهاده است. سفر زن، با جدایی از مادر آغاز می شود: جدایی از مادر یعنی جدایی از کسی که زن با او همذات پنداری می کند. مفهوم کهن الگوی مادر در روان فرد به دو صورت متجلی می شود: یکی مادر اعظم که تجسم آن، پرورش، حمایت و حفاظت نامحدود است و دیگری مادری وحشتناک که به صورت رکود، خفقان و مرگ تجلی می یابد. دختر به مادر خود نگاه می کند، اگر مادر عاجز، ضعیف و فداکار باشد، او را حقیر می پندارد و چون نمی خواهد مثل او باشد او را طرد می کند. و البته همزمان احساس خیانت و گناه را نیز تجربه می کند چون همزمان به تایید و تحسین مادر نیز نیازمند است. یا در نقطه مقابل این حالت، دختر مادر را آنقدر کامل و الهه وار می بیند که مدام باید خود را با او بسنجد، پس برای یافتن هویت خود باید او را طرد کند. همراه با طرد مادر و زنانگی، بدن زنانه نیز طرد می شود. بدن زنان از طرف مردان، سالیان دراز است که هم مورد آرزو و هم مورد تمسخر بوده است. افسانه اغواگری حوا یا تابوهای جنسیت زن از این دست هستند. در این سفر، زن با طرد مادر به دنبال تایید پدر و فرهنگ مردسالار و قدرت می رود. 
 

2- همذات پنداری با مردان

دختر پدر، رابطه ای قدرتمند و مثبت با پدر خود دارد که احتمالا به بهای حذف مادر تمام شده است. او زندگی اش را حول مردان شکل می دهد و نگرش تحقیر آمیزی به زنان دارد. پدر در جایگاه متحد: برخی زنان نه تنها سعی می کنند از پدر تقلید کنند، بلکه آگاهانه تصمیم می گیرند شبیه مادر وابسته، درمانده یا ریاکار خود نباشند. بیشتر زنان یا با شبیه مردان شدن یا با محبوب مردان شدن در پی قدرت می روند و در جاده موفقیت گام بر می دارند. چنین زنی از نظر حرفه ای موفق است اما در حوزه روابط عاطفی یا روابط، اعتماد کردن به او دشوار است. او آمازون زره پوش است. او دارای یک شخصیت مذکر درونی حریص و مستبد است که هرگز راضی نمی شود. و مدام به او فشار وارد می کند که بدون استراحت یا رضایت، بیشتر، بهتر و تندتر کار کند. او اعتیاد به کامل بودن دارد: بیش از حد کار می کند و بیش از حد همه چیز را جبران می کند چون با مردان متفاوت است.
 


3- جاده امتحانات دشوار

زن قهرمان، محیط امن خانه والدین خود را ترک می کند و به جستجوی خویشتن خویش بر می خیزد. او در جستجوی گنج است. و در این راه، جاده بیرونی امتحانات دشوار موفقیت های مردانه -شامل مدرک دانشگاهی، ترفیع شغلی، عناوین معتبر ، ازدواج و موفقیت مالی - می شود.  او با بازی ها و سو استفاده هایی که در پوشش قدرت، موفقیت و عشق پوشانده شده اند وسوسه می شود و با ساده لوحی فکر می کند که به سرزمین قدرت و استقلال رسیده است. غافل از اینکه تنها چیزی که به دست آورده، طلسم های موفقیت مردانه بوده است. شاید دنیای بیرونی به او بگوید که می تواند موفق شود اما در دنیای درون او با دیو هایی می جنگد که می گویند نمی تواند.





 

4- آرزوی موهوم موفقیت

در این مرحله، بسیاری از زنان پیام های گیج کننده مادرانشان را می شوند:"کاری را که من کردم نکن! یا زن ها قدرت ندارند! یا زندگی خودت را بکن!" مادر با انکار خویشتن و نفرت از خود، دختر را متقاعد می کنند که سعی نکند مثل او باشد و از این راه کامل شود. این زنان، خود را بر اساس معیارهای مردانه می سنجند و بنابراین، هرگز نمی توانند کافی باشند.  زن قهرمان یاد گرفته که بازیگر خوبی باشد، پس هرگاه احساس ناراحتی می کند به سوی مانع بعدی می تازد: مدرک تحصیلی جدید، منصب و مقام معتبرتر، ازدواجی دیگر یا مکان جغرافیایی دیگر... اما ضمن این ابرزن شدن، رابطه او با دنیای درون و ارزش های درونی اش فدا شده است. او یک متظاهر بزرگ می شود... فراموش می کند چگونه نه بگوید؛ او می خواهد برای همه کس، همه چیز باشد و نیازهای خود را برای محبت دیدن و پرورده شدن نادیده می گیرد. تا زمانی که زن نتواند تشخیص دهد تمام موفقیت های به دست آمده بر اساس آرزوی خشنود ساختن وجه مذکر درونی بوده، نمی تواند موضوع خیانت توسط پدر و خشم درونی اش را حل و فصل کند.

5- بیدار شدن احساس خشکی روحی: مرگ

در این مرحله، زن قهرمان تصمیم می گیرد قربانی نیروهای خارج از کنترل نباشد و اختیار زندگی خود را به دست گیرد. او هرکاری کرده تا پدر را از خود خشنود سازد یا توجه اطرافیان مذکر را به خود جلب کند. زن قوی از درون خونریزی دارد و با هرنبرد یک زخم ایجاد می کند. وقتی زنان از استعاره بی خون شدن استفاده می کنند یعنی دیگر در زندگی خود احساس باروری نمی کنند. او کم کم می آموزد نه بگوید و دیگران را ناامید و ناراحت کند. و با هربار نه گفتن، عواطف پیچیده ای را بطور همزمان تجربه می کند که احساس پوچی یکی از آن هاست. اما در نه گفتن، گوش دادن به ندای اصیل درونی و ساکت کردن مذکر مستبد درونی، قدرت هم وجود دارد. زنان باید کم کم به موقعیت هایی که مطلوب و دلخواه آن ها نیست نه بگویند و این کار به معنای از دست دادن تایید و تحسین دنیای بیرون است. علاوه بر این، این کار یک زخم باز در درون به جا می گذارد که پیش از آشکار شدن مسیر جدید باید شفا پیدا کند.

6- سفر به سرزمین تاریک روح

این مرحله، هبوط، شب تاریک روح، ملاقات با الهه تاریکی، شکم نهنگ و افسردگی مطلق است و معمولا با یک آسیب روحی مانند مرگ عزیزان، بیماری یا تصادفی مرگبار، ناتوانی از اتمام تحصیلات عالی و گرفتن مدرک یا شکست در عشق همراه است. این سفر، آکنده از گیجی و اندوه است و ممکن است زن احساس کند که عریان و بی دفاع، خشک و ناامید یا خام و ویران است. او وارد دوره ای از انزوای عمدی می شود. زن به اعماق درون خود می رود تا بخش هایی از وجود خود را که موقع طرد مادر و خرد کردن آینه زنانگی از او جدا شده است، باز پس بگیرد. زیرا که ما در تاریکی از نو زاده می شویم، مثل دانه گیاه در زمین. او هیچکس را سرزنش نمی کند و مسئولیت انتخاب خویش را می پذیرد. او خرد چرخه های تغییر را به دست می آورد؛ هم تاریکی و هم نور را می پذیرد. تاریکی یعنی همان وجه غریزی که به ما کمک می کند تا در رنج و مرگ، معنا را بیابیم و نور یعنی وجه سرورآمیزی که بر قدرت، شهامت و زندگی ما صحه می گذارد. زن منشا اصیل اعتبار درونی خود را در پایان این مرحله یافته است.


7- میل شدید برای پیوند دوباره با زنانگی

او در این مرحله در می یابدد که روح و جسم او یکی هستند؛ بدنی که پیش از این با طرد زنانگی، طرد شده بود. برخی از زنان، خرد عمیق بدن زنانه و رمز و راز جنسیت زن را فراموش کرده اند. زنان با بدن خود همه چیز را می شناسند. این تجدید حیات می تواند در کاشتن گیاه، آشپزی، تزیین خانه، یافتن دوستان جدید، بافتن، نوشتن و یا رقصیدن اتفاق بیافتد. وقتی زن توسط رنگ، بو، مزه، لمس و صدا تر و تازه می شود، در او حس زیبایی شناسی و حساسیت جسمی زنده می شود.

8- شفای شکاف روحی مادر و دختر

زنانی که در رابطه خود با مادر، زخم را تجربه کرده اند اغلب شفای خود را در تجربه امور معمولی و عادی جستجو می کنند؛ یعنی دیدن تقدس در هر عمل عادی مثل شستن ظرف ها، تمیز کردن خانه یا کندن علف های هرز باغچه. گاهی هم زنان برای شفای زنانگی درونشان به سراغ زنان دیگر می روند و از طریق گردهمایی های زنانه و ارتباط با طبیعت، زندگی را جشن می گیرند و آن را ارج می نهند و اینگونه شفای شکاف مادر و دختر را در سفری به همراه هم انجام می دهند.

9- یافتن مرد مهربان درون

ازدواج مقدس یعنی ازدواج خود و خویشتن. زن قهرمان، سرانجام جریان پویایی طبیعت زنانه و مردانه خود را درک می کند و هردوی آن ها را کنار هم می پذیرد. حاصل این وحدت، تولد کودک الهی است. اریک نیومان در کتاب "آمور و سایکی: رشد روانی زنانگی" در این باره می نویسد: "... برای زن، تولد پسر به معنای تجدید حیات و تقدس یافتن وجه آنیموس در روان اوست، تولد دختر بیان گر روند مرکزی تری است که به خویشتن زن و تمامیت و کمال او مربوط می شود". 
 

10- فراسوی دو گانگی

در تفکر دوگانه گرا، انسان ها با دیگری مثل موضوعی بیرون از خود رفتارمی کنند، مثل چیزی که باید از آن بهتر باشند، آن را کنترل کنند، بی اعتماد باشند، بر آن غلبه کنند یا مالک آن باشند.  گناه دوگانه گرایی، روان انسان را تیره و تار می کند و نگرش های او را نسبت به ذهن و جسم، زنان و مردان، طبیعت و معنویت، درست و غلط و نیک و بد آلوده می کند.  دایره، نماد زنانگی و کمال است. دایره، کسی یا چیزی را حذف نمی کند و همه چیز را در بر می گیرد. زنان همیشه به صورت دایره با هم ملاقات می کنند؛ مثل همکار با هم روبرو می شوند و هیچ کدام بر دیگری حاکمیت یا قدرت ندارد. در این حالت، هرکسی به دیگران وصل است. دایره محل دادن و گرفتن است و عشق بی قید و شرط را به ما می آموزد.  اکنون زمان آن است که زنان امروزی با شفای طبیعت مردانه و زنانه خود، آگاهی کل سیاره را نیز دگرگون کنند؛ و این آگاهی را از اعتیاد به رنج، کشمکش و تسلط، به آگاهی و دانشی ارتقا دهند که نیاز به پیوستگی، شفا، تعادل و با هم بودن را تشخیص می دهد.
 
 
 
 
 

نظرات 
    برای ثبت نظر باید عضو باشید. اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد سامانه شوید.