- روان تحلیل /
- مطالب /
- فیلم
برادرم خسرو
1398/10/11
چکیده
خسرو، نقش اول این فیلم با بازی شهاب حسینی، به اختلال دوقطبی مبتلاست و بنا بر شرایطی مجبور شده مدتی در منزل برادرش ناصر که دندانپزشک است زندگی کند و در این مدت اتفاقاتی برای او در منزل برادرش رخ میدهد.
تحلیل روانشناختی فیلم برادرم خسرو
نوشته : احسان احمدی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل)
برادرم خسرو یک درام روانشناختی به کارگردانی احسان بیگلری و تهیهکنندگی سعید ملکان است که در سال ۹۶ روی پرده سینما رفت و توانست نگاه بسیاری از منتقدین را به خود جلب کند. شهاب حسینی، ناصر هاشمی و هنگامه قاضیانی بازیگران اصلی این فیلم ۸۹ دقیقهای هستند.
به جرئت میتوان گفت برادرم خسرو، دقیقترین و خوشساختترین فیلم با چاشنی روانشناسی در سالهای اخیر سینمای ایران است. فیلمنامهی حساب شده، بازیهای ظریف و گیرای بازیگران، شخصیتپردازی دقیق و منحصر به فرد و همچنین کارگردانی کمنقص احسان بیگلری، برادرم خسرو را به لحاظ فنی به یک اثر غنی تبدیل کردهاست. اما روی دیگر سکه مربوط به بعد محتوایی فیلم است که مخاطب عام بیشتر با آن سر و کار دارد. ما در این نوشته قصد داریم کمی دقیقتر و تخصصیتر به این بخش از فیلم برادرم خسرو بپردازیم؛ چرا که حامل پیامهای مهمی است.
وقتی در ابتدای فیلم، خسرو و ناهید وارد خانهی ناصر میشوند، خسرو به لحاظ روانی در وضعیت بهنسبت خوبی به سر میبرد. اگر به یاد داشتهباشید، ناهید هم به این موضوع اشاره میکند و در دیالوگی خطاب به ناصر و میترا میگوید: «الان مشکلی نداره. حالش خوبه. خلقش که بالا و پایین میشه، سریع خودش رو جمع و جور میکنه.» پس خسرو مشکل خاصی ندارد. اما چه میشود که بعد از مدتی دوباره بیماریاش عود میکند؟
با کمی دقت متوجه میشویم که رفتار دیگران با خسرو مثل کودکان است. برای مثال وقتی خسرو به کما میرود، میترا به ناصر میگوید: «ما چرا نفهمیدیم تو سر این بچه چی میگذره؟» یا موقعی که خسرو یکی از صفحات گرامافون از دستش میافتد، ناصر به او میگوید: «هر کدومش رو خواستی بگو خودم بهت بدم.» اما نه تنها رفتار دیگران با خسرو مثل رفتار با کودکان است، بلکه اعمال خود او هم در بسیاری از موارد کودکانه است. به خصوص وقتی که در دوران شیدایی به سر میبرد.
پس ما خسرو را نماد بخش کودک شخصیت در نظر میگیریم. در زیر به چند نشانه در رفتارهای خسرو اشاره میکنیم که حکایت از غلبه کودک بر شخصیت وی دارد. انرژی سرشار و تمامنشدنی، زیاد خندیدن، ابراز زیاد هیجانات و احساسات، پرحرفی، رک بودن، حساسیت بالا، زود برانگیختگی، محبتکردن به عزیزان و ابراز علاقه، استقبال از هیجانجویی، داشتن جسارت و شجاعت، خلاقیت، صاف و ساده بودن و … (اگر به رفتارهای خسرو در نیمهی ابتدایی فیلم برادرم خسرو دقت کنید، این ویژگیها را به وضوح مشاهده میکنید.)اما شخصیتی که رمز و رازهای بسیاری را در خود نهفته، ناصر است. به عقیدهی نگارنده، ناصر نماد بخش والد سرزنشگر شخصیت است. حال به تعدادی از ویژگیهای شخصیتی ناصر اشاره میکنیم.
بسیار قراردادی و چارچوبمند، تفکرات صفر و صدی و مطلق، باید و نبایدهای زیادی دارد، کنترلگری، تذکر دادن، محافظهکاری، تظاهر به منطقی بودن، سختگیری بیش از حد، منت گذاشتن، انعطافپذیری پایین، دست گذاشتن بر نقطه ضعف دیگران، تحقیر کردن و محکوم کردن، فاقد احساس همدلی، سرکوب هیجانات و احساسات و … بنابراین ناصر دقیقا نقطهی مقابل خسرو میباشد، برادرم خسرو پر است از جمع اضداد. کودک درون/ والد سرزنشگر، افسردگی/ شیدایی، موسیقی کلاسیک/ موسیقی پاپ و راک، گشودگی/ عدم انعطافپذیری، جسارت/ محافظهکاری، سرکوب احساسات/ ابراز احساسات و …
بلایی که ناصر با کردار و گفتار خویش بر سر خسرو میآورد، همان کاری است که بسیاری از ما در زندگی با خودمان میکنیم. خسرو مدام سعی در ابراز کودک خود دارد، اما هر بار ناصر او را سرکوب میکند. سکانسی که خسرو با پول خودش برای میترا، ناصر و شایان کادو میخرد را به خاطر آورید. خسرو با ذوق و شوق کادوها را نشان میدهد، اما واکنش ناصر چیست؟ با این دیالوگ شروع میکند که تو چرا آبروریزی راه میاندازی و بعد هم حرفهای سرزنشگرانه و تحقیرآمیز دیگر. در نهایت هم با ژنتیکی خواندن بیماری خسرو، تمام رفتارهای غلط خود و دیگران در قبال خسرو را توجیه میکند.
سرکوب، یکی از مکانیسمهای دفاعی است که فروید از آن یاد میکند. ما در طول روز به طور ناخودآگاه، بارها احساسات و هیجانات خود را سرکوب میکنیم، علاقهی خودمان را به اطرافیان نشان نمیدهیم، برای خودمان آواز نمیخوانیم، دیگر جوک تعریف نمیکنیم، بلند بلند نمیخندیم و خیلی کارهای دیگر که انجام دادنشان حالمان را بهتر میکند. سرکوب کردن عواقب و دلایل متفاوتی دارد.
عواقب آن میشود طغیان بخش کودک شخصیت. مثل رفتارهایی که خسرو در نیمهی دوم فیلم از خود نشان میدهد که بسیار آسیبزا و انفجاری میباشند. مثل شکستن شیشهی ماشین همسایه، بهم ریختن اتاق ناصر، گیتار برقی زدن در نیمه شب و سایر موارد. تمام اینها برونریزی خشم نامیده میشوند. البته در اینجا نکتهای قابل ذکر است. قرار نیست ما هم برونریزی هایی با شدت خسرو داشته باشیم. چون او از اختلال دوقطبی رنج میبرد. پس طبیعتا رفتارهایش نابهنجارتر است. حال میخواهیم به دلایل سرکوب کردن بپردازیم. برای پیبردن به این دلایل باز هم به شخصیت ناصر نگاه میکنیم. دو طرحوارهی بنیادین که در شخصیت ناصر کاملا مشهودند، عبارتند از بازداری هیجانی و معیارهای سختگیرانه. نشانههایی که پیشتر در مورد شخصیت ناصر ذکر شد، کاملا گویای وجود این طرحوارهها هستند.
اگر از نگاه “اریک برن” هم بخواهیم به شخصیت ناصر نگاه کنیم؛ باید بگوییم که او در وضعیت زندگی “من خوبم، تو خوب نیستی”؛ قرار دارد. همان طور که میدانید افرادی که در این وضعیت زندگی قرار دارند، مستعد خودشیفتگی هستند، خودشان را بهتر و موفقتر از دیگران میدانند، به انسانها نگاه بالا به پایین دارند، به هیچ وجه قادر به همدلی نیستند، دائم دیگران را تحقیر و سرزنش میکنند و همچنین برای رفتارهای غیرمنطقی خود توجیه میآورند و به عبارت بهتر از مکانیسم دفاعی دلیلتراشی استفاده میکنند. برای مثال وقتی ناصر دست روی خسرو بلند میکند یا حتی موقعی که پای تلفن به ناهید میگوید که خسرو را به بیمارستان میفرستد، باز هم اشتباه خود را کاملا قبول نمیکند و برای توجیه کار خود به میترا میگوید: « فشار روم بود. عصبی شدم ».
انسان هایی مثل ناصر در اطراف ما کم نیستند. آدمهایی که به ظاهر بسیار موفقند و زندگی خیلی خوبی دارند. حتی ممکن است برای خیلی از ما حکم الگو را هم داشتهباشند. اما حقیقت امر این است که این افراد در درون از احساس بیارزشی رنج میبرند. اما برای پوشاندن این احساس بیارزشی درونی، سبک مقابلهای جنگیدن را انتخاب کردهاند. یا به قول فروید، جبران افراطی میکنند. تحقیر کردن دیگران، پیشرفتهای علمی متعدد، غرق شدن در کار و نگاه بالا به پایین نسبت به دیگران، همگی نشاندهندهی جبران افراطی و همچنین فرار کردن هستند.
یکی دیگر از ویژگیهای ناصر، دروغگویی اوست. استفاده از مکانیسم دفاعی جبران افراطی، مستلزم دروغ گفتن به خود است. این گونه افراد به قدری به خود دروغ میگویند که در نهایت آن دروغ برایشان تبدیل به حقیقت میشود. در نتیجه میتوانند به دیگران هم به راحتی دروغ بگویند. ما بارها شاهد دروغگویی ناصر در برادرم خسرو هستیم. به میترا میگوید که مرتضی خودش دنبال کار بوده، خسرو خودش قرص خورده و این بلا سرش آمده و دروغهای دیگر. جالب این است که دو جا در فیلم دیگران را به متوهم بودن متهم میکند. یک بار خسرو را و بار دیگر میترا. در حالی که خودش در یک دنیای غیر واقعی و متوهمانه که در ذهنش ساخته در حال زندگی کردن است که این هم میشود مکانیسم دفاعی فرافکنی!
اگر این گونه افراد در اطراف شما هستند، پیشنهاد ما این است که تا میتوانید از آنها دوری کنید. چون احتمال دارد به عاقبت خسرو دچار شوید. البته ما خودمان هم میتوانیم این بلا را بر سر خودمان بیاوریم. والد سرزنشگر منفی در شخصیت همه وجود دارد و هر لحظه احتمال دارد که افسار شخصیت ما را به دست خودش گیرد. پس بهتر است زمام امور را به دست بخش بالغ شخصیت بسپاریم. بالغی که میتواند به شیوهی درست کودک را ابراز کند و نیازهایش را برطرف کند و همچنین میتواند به خوبی از والد سرزنشگر و حمایتگر بهره جوید.
اگر زودتر چارهای نیندیشیم ما هم تبدیل به خسرو میشویم. قرار هم نیست حتما با اختلال دو قطبی دست و پنجه نرم کنیم؛ ولی اختلالات دیگر مثل اضطراب فراگیر، وسواس فکری_عملی و این قسم اختلالات کاملا در کمین ما هستند. همانطور که در فیلم هم دیدیم، شخصیتی مثل میترا که به ظاهر انسان متعادل و بالغی است، به لحاظ روحی و روانی مشکل پیدا کرده است. در آخر قصد داریم این نوشته را با یک جمله تامل برانگیز به پایان برسانیم.
روانشناسی میگفت: بیماران واقعی هیچوقت نزد ما نمیآیند؛ بلکه مراجعین ما اکثرا کسانی هستند که توسط این بیماران، مریض شدهاند.
نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.