- روان تحلیل /
- دوره /
- دورهها
70,000
پخش و تحلیل روانشناختی فیلم: صدای متال
1400/01/10 (14:00)
چکیده
سینما بیرون از سینما، محفلی است برای کسانی که می خواهند از سینما برای یافتن مفاهیمی استفاده کنند که در هیچ ابزار دیگری به این خوبی بیان و فهمیده نشده است. شرکت برای همگان آزاد است و نیاز به هیچ گونه دانش خاصی به عنوان پیش نیاز جهت شرکت در جلسات برنامه نمیباشد.

سینما، بیرون از سینما»، تجربهی لذتبخش تماشای جمعی یک فیلم، بیرون از سینما است. در این کارگاه به درونمایههای هر فیلم پرداخته میشود. در ابتدای هر جلسه، پرسشی از محتوای فیلم مطرح میشود. پس از آن شرکتکنندگان به تماشای فیلم مینشینند و بعد از نمایش فیلم درباره پرسش اولیه بحث خواهد شد. در این کارگاه، فیلمها از منظر محتوا و المانهای روانشناسی نقدوبررسی شده و شرکتکنندگان با لایههای زیرین هر فیلم آشنا میشوند.
طریقه برگزاری :
1. پخش و تماشای دسته جمعی فیلم (راس ساعت 14)
2. 15 دقیقه استراحت با پذیرایی (چایی / شیرینی)
3. 40 دقیقه تحلیل روانشناختی فیلم
4. 20 دقیقه پرسش و پاسخ
بهره افراد از شرکت در این کارگاه چیست؟
لذت تماشای یک فیلم بهشکل جمعی
آشنایی با لایههای زیرین یک فیلم
یافتن نگاهی عمیق نسبت به موضوعات روانشناسی
این کارگاه برای چه کسانی است؟
تمامی کسانی که به سینما، روانشناسی و هنر علاقه دارند یا دوست دارند به درکی عمیقتر از محتوای یک فیلم برسند.
تعامل شرکتکنندگان چگونه است؟
این کارگاه کاملاً بهشکل بحث و گفتگو خواهد بود و شرکتکنندگان در مباحث مطرحشده مشارکت کلامی خواهند داشت.
در این کارگاه، به چه چیزهایی پرداخته میشود؟
هر فیلم در اولین لایه خود روایتگر یک داستان است. داستانی که اصلیترین عنصر جذابیت یک فیلم بوده و تمامی مخاطبان با آن ارتباط برقرار میکنند. اما در پس این داستانها عناصر مختلفی مطرح میشوند که درونمایههای آن داستانند. این درونمایهها یا مضامین، اغلب در تماشای چندباره یک فیلم و با فهم درست ارجاعات بیرونی آن، آشکار میشوند. ازهمینرو برای رسیدن به درکی عمیقتر از یک فیلم باید با مفاهیمی از روانشناسی و هنر آشنا بود و نحوه دیدن مضامین را در دل یک داستان یاد گرفت. این درک عمیقتر نه فقط به شناخت لایههای زیرین یک اثر کمک میکند بلکه ابزاری برای خودکاوی و شناخت بهتر جهان است. این کارگاه برای کمک به یافتن این ابزار و آموزش نحوه استفاده از آن طراحی شده و برگزار میشود.
برنامه این هفته چیست؟
دو-سه سال پیش، یک روز وقتی صبح از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که تقریبا شنوایی گوش سمت راستم را به کل از دست دادهام. احساس میکردم یک چوبپنبهی نامرئی در عمق مجرای گوشم فرو رفته است. بلافاصله آن را به پای انباشتگی طبیعی جرمها و چرکهای گوش نوشتم. شستشوی گوش که سابقهاش را نیز داشتم، همهچیز را درست میکرد. بنابراین وقتی چند روز بعد در مطب دکتر نشسته بودم تا او فشار آب گرم را با سُرنگ به درون گوشم پمپاژ کند، هیچ دلیلی برای شک کردن به اینکه ناشنواییام از مشکلی جدیتر سرچشمه میگرفت نداشتم. اگرچه فشار آب به تخلیه شدن گوشم از تودههای آشغال منجر شد، اما هیچ تغییری در مقدار شنواییاش ایجاد نکرد. با اینکه در حالت عادی جریان یافتن آب در مجرای گوش، صدای گوشخراشی دارد، اما اینبار وجود آب در گوشم را نه به وسیلهی صدای آن، بلکه به وسیلهی حس کردن جریانِ آن روی دیوارههای مجرای گوشم تشخیص میدادم. برخلاف همیشه که آب با خاصیت تصفیهکننده و سبککنندهاش به یاریام میشتافت، این بار جریان آب حامل پیام شوم و ترسناکی بود. با اینکه چند روزی را با ناشنوایی ۹۰ درصدی گوش راستم گذرانده بودم، اما تازه در این لحظه بود که با آگاهی از احتمال دوام ابدی این مشکل، واقعا تمام بار سنگینِ هراسآورش را احساس کردم.
پوستر صدای متال با بازی ریز احمد
اما گوشم فقط تقریبا ناشنوا نشده بود، بلکه بدتر: مدام یکجور صدای نویز ممتد نیز در فضای سرم میشنیدم؛ انگار یک تلویزیون روی یک شبکهی برفکی تا ابد در اتاق خالی گوشم رها شده بود. انگار یک صدای سوت منزجرکننده شورش کرده بود و با نسلکشی همهی صداهای دیگر به فرمانروای تنهای گوشم تبدیل شده بود. دیوانهکننده، کلافهکننده و دلهرهآور بود. تا جایی که فکر کردن به افکار وحشتناکی مثل فرو کردن یک سیخ تیز در عمق مجرای گوش برای باز کردن هر چیزی که آن را مسدود کرده است و خاتمه دادن به صدای ویزویزِ خستگیناپذیری که امانت را بُریده است طبیعی به نظر میرسید. لبهای گوشم از فرط احساس تشنگی برای فقط یک جرعه سکوت مطلق ترک برداشته بودند؛ تناقض عجیبی بود؛ شنیدن در عین نشنیدن. از یک طرف از عدم دریافت صدا وحشت میکنی و از طرف دیگر رسیدن به لحظهای که از شر این صدای مزاحم خلاص شوی و سکوت را دوباره تجربه کنی، به سوژهی خیالپردازیهایت تبدیل میشود. برای منی که کل زندگیام به تماشای فیلم و سریال میگذرد، تصور اینکه دنیای صوتی آنها را با جزییات و دقت گذشته تجربه نکنم ترسناک بود. خوشبختانه این مشکل، همیشگی باقی نماند. مصرف یک سری دارو به باز پس گرفتن حدود ۸۰ درصد از شنواییام و کاهش صدای نویز داخل گوشم به سطحی قابلتحمل منجر شد، اما هرگز آن روزها را فراموش نمیکنم.
با اینکه مشکل من در گسترهی ناشنواییهای شدیدتر، ناچیزتر از آن بود که اصلا به چشم بیاید، اما باز این چیزی از احساس انزوای خُردکنندهای که بر اثرش احساس میکردم کم نکرد. در تلاش برای توضیح دادن احساس افتضاحم به دیگران عاجز بودم. هرچه بیشتر توضیح میدادم، بیشتر احساس میکردم که آنها بدون اینکه تقصیری داشته باشند، نسبت به آن بیگانه هستند. اما از این به بعد لازم نیست برای توضیح دادن این دوران از زندگیام زور بزنم؛ از این بعد تنها کاری که لازم است انجام بدهم پیشنهاد تماشای «صدای متال» است. وقتی به تماشای صدای متال، نخستین تجربهی کارگردانی داریوس ماردر که به ناشنوایی ناگهانی یک موزیسین میپردازد نشستم، ارتباط بسیار نزدیکی با پروتاگونیستش برقرار کردم. اما نه به خاطر اینکه ارتباط برقرار کردن با بحرانِ ویژهی این کاراکتر به این بستگی دارد که حتما باید قبلا ناشنوایی را تجربه کرده باشید، بلکه به خاطر مهارت این فیلمساز در قرار دادن مخاطب در داخل جمجمهی شخصی که با ناشنوایی ناگهانی دست و پنجه نرم میکند. اگرچه پوسترهای صدای متال که ریز احمد، ستارهی اصلیاش را در حالی که پشت دم و دستگاه درامزِ گروه موسیقیاش نشسته است نشان میدهند ممکن است بلافاصله ذهنمان را به سمت «ویپلش» بکشاند (یا حداقل من اینطور بودم)، اما صدای متال نه یک فیلم موزیکال دربارهی تقلاهای یک موزیسینِ بااستعداد برای فتح قلههای هنری، بلکه در بین فیلمهایی مثل «هنوز آلیس» یا «تئوری همهچیز» به عنوان فیلمی دربارهی دست و پنجه نرم کردن کاراکترها با معلولیتشان قرار میگیرد.
.jpg)
پخش و تحلیل فیلم
صدای متال
10 فروردین / ساعت 14
تحلیلگر : بهنام شریفی / محمد مهدی کهربی
تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، روبرو ایستگاه مترو شریعتی
کوچه زرین، برج مینا، طبقه سوم، واحد 2

نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.