روانشناسی عمیق و اخلاق نوین
1399/05/18
چکیده
این نوشته در بحبوحهی جنگ جهانی دوم و زیر فشار آن ظهور پیدا کرده، در زمانی که به واسطهی شبح در حال ظهور جنگ جهانی سوم تاریک و مبهم شده است. حال باید پرسید که آیا برای عصر رقص مرگ که حذب نازی آلمان تنها یک پیشدرامد برای آن بود، اصلاً پرسش پیرامون اخلاق یا حتی اخلاق جدید مجاز است؟ مردمانی که دیروز شانه به شانه برای آزادی بشریت ادعای مبارزه میکردند، امروز در حال رقابت برای ساخت بمبهای اتمی علیه یکدیگرند. و چه کسی میتواند شک داشته باشد که امر باور نکردنی امروز همان امر عادی فرداست. در این شرایط جهانی سؤال خنده دار راجع به اخلاق یا پاسخ خنده دار تر که ‘‘به فرد بستگی دارد‘‘ به چه کار میآید؟
ممکن است اینطور به نظر آید که این پرسش و پاسخ قدیمی هستند و تنها نیازی کم و در حال انقراض است که اینجا برای پاسخش تلاش شود. همه چیز خلاف این دیدگاه است. یک فرد آگاه به تاریخ که بر پیشرفت بشریت مشرف است، باید تشخیص دهد که ظهور فردیت همیشه بالاترین تلاش گونه انسان بوده است. جامعهی افراد آزاد، هدف بعدی و دور اما در حال ظهور در افق این توسعه است. اما اجتماع و آزادی به وسیلهی بمبهای اتمی به وجود نمیآید و آزادی و فردیت هم به وسیلهی دولتها محقق نمیشود. بُعد تاریک بشریت بر همهی ما غلبه کرده و آسمان را با پرتوهای مرگ و بمب افکن های اتمی تاریک میکند. اغلب کوچکتر به دست بزرگتر نابود میشود، اما همیشه جان سالم به در میبرد و داوود همیشه بر گلیات فائق میآید. کوچکتر این اعجاز را در خود دارد به سبب این که، این فردیت خلاق است که در آن بشر راه خود را در طول تاریخ میگشاید. به این ترتیب کوچک، بزرگترین باقی میماند و یک روانشناسی که فردیت را مشکل اساسی جامعه امروز میداند، ظاهراً در یک جایگاه گم شده قرار دارد اما بارها و بارها مشخص شده که این موارد گم شده نقاطی است که در آن اتفاق تعیین کننده برای بشریت روی میدهد.
(اسرائیل تلاویو می 1948 اریک نویمان)
ممکن است اینطور به نظر آید که این پرسش و پاسخ قدیمی هستند و تنها نیازی کم و در حال انقراض است که اینجا برای پاسخش تلاش شود. همه چیز خلاف این دیدگاه است. یک فرد آگاه به تاریخ که بر پیشرفت بشریت مشرف است، باید تشخیص دهد که ظهور فردیت همیشه بالاترین تلاش گونه انسان بوده است. جامعهی افراد آزاد، هدف بعدی و دور اما در حال ظهور در افق این توسعه است. اما اجتماع و آزادی به وسیلهی بمبهای اتمی به وجود نمیآید و آزادی و فردیت هم به وسیلهی دولتها محقق نمیشود. بُعد تاریک بشریت بر همهی ما غلبه کرده و آسمان را با پرتوهای مرگ و بمب افکن های اتمی تاریک میکند. اغلب کوچکتر به دست بزرگتر نابود میشود، اما همیشه جان سالم به در میبرد و داوود همیشه بر گلیات فائق میآید. کوچکتر این اعجاز را در خود دارد به سبب این که، این فردیت خلاق است که در آن بشر راه خود را در طول تاریخ میگشاید. به این ترتیب کوچک، بزرگترین باقی میماند و یک روانشناسی که فردیت را مشکل اساسی جامعه امروز میداند، ظاهراً در یک جایگاه گم شده قرار دارد اما بارها و بارها مشخص شده که این موارد گم شده نقاطی است که در آن اتفاق تعیین کننده برای بشریت روی میدهد.
(اسرائیل تلاویو می 1948 اریک نویمان)
روانشناسی عمیق و اخلاق نوین
نوشته: اریک نیومان
تحقیق، گردآوری و نگارش: سید هادی کابلی
(دانش آموخته دوره تربیت مدرس و تحلیلگر یونگی در روان تحلیل)
*مقدمه زوال ارزشها در عصر مدرن ومسئله ی شر
خدا نزدیک است و درک آن سخت اما در آنجا که خطر وجود دارد راه گریز هم میروید. مسئلهی شر یکی از اساسیترین مشکلات انسان مدرن است. هیچ احساس رسالتی برای ارزشهای قدیمی و اصول راهنما ما را از معرفت زندگی درجهانی حفظ نمیکند که در آن شر در انسان، غول پیکر و برخاسته از اعماق بدون استــثناء همهی ما را مورد پرسش قرار میدهد که چگونه میتوانیم بر آن فائق آییم. این عصر بشر مدرن است که در آن علم و فناوری بدون شک توانایی آگاهی را در کنار آمدن و تسلط بیشتربر ماهیت جسمی نشان میدهد. حداقل تا حدی بیشتر از هر یک از دورههای قبلی بشر. اما همچنین زمانی است که ناتوانی در کنار آمدن با روان و روح انسان وحشتناکتر از گذشته ظاهر میشود. باتلاق خون که اروپا را درگیر کرده و تمام جهان را به فرو رفتن در آن تهدید میکند (چون جنگهای جهانی فقط یک علامت از این وضعیت هستند) نتیجهی این ناتوانی است. پدیدهی برند زمان ما شیوع جمعی شردر انسان است طوری که قبلاً هرگز در تاریخ جهانی در این مقیاس آشکار نشده.
دانستههای مختلف عقیدتی، سیاسی، جامعه شناختی وآگاهی های دیگری که آنها را روانشناسی عمیق می دانیم هرگز دلیل این وقایع را در نمییابند، به هر حال هرگز درک علت واقعی این واقعه نمیتواند این حقیقت را پنهان کند که شر صدها میلیون انسان را در بر گرفته است. اخلاق قدیمی عصر یهود و مسیح ثابت کرده است که قادر به کنترل نیروهای مخرب در انسان نیست. همانطور که خواهیم دید افول آنچه ما اخلاق قدیمی مینامیم پدیدهای است که در تاریخ بشر ضروری است. با این وجود این سؤال مطرح میشود که آیا از قبل جهت گیری ها و اصول یک اخلاق جدید وجود دارد؟ زیرا بشریت در معرض خطر نابودی به واسطهی جنونی اخلاقی است که آن را به عنوان نشانهای از یک دوران گذار بدون اخلاق در نظر گرفتهاند. جبههها فقط در مبارزات فعلی بشریت نمایان است. مبارزه با شر بی تردید با خود شر متفاوت است، اما نحوهی برخورد مردم با شر فراتر از جبهههای سیاسی و نظامی و در همهی ما در هر کجا که باشیم گسترش مییابد. نه تنها قاتلان بلکه مقتولان نیر مقصرند. متحد شر است هر کسی که دید و کاری نکرد، هر کس که روی گرداند چون نمیخواست ببیند، هر کس که نمیدید در حالی که میتوانست ببیند و حتی هر کس که چشمانش نمیدید. همه ما مقصر هستیم همه مردم همه ملل همه مذاهب همه طبقات گناهکار هستند، بشر مقصر است.
شری که درادعای حاکمیت نازیها به وجود آمده همان شری است که مانع حل مسائل اجتماعی و حقوق برابر افراد رنگین پوست در دنیای متمدن تا به امروز شده و با تمام قدرت واقعیت وحدت بشر را ویران و نابود کرده و سعی در نابودی آگاهی یک عزم انسانی و فرهنگی یکسان را دارد. انسان زمان ما در شرایط سختی قرار دارد که میتواند با تخریب عمدی ارزش، توسط شر عمدتاً با اخلاقی که قبلاً اثر ذهنی خود را از دست داده است مقابله کند. نا امنی درونی فردی که به ارزشهای اخلاق قدیم یهود و مسیحی متوسل میشود اماً دیگر اثربخشی آنها را در درون خود حس نمیکند و هر روز تجربهی خود را از بی اعتباری احساس میکند او را به راحتی قربانی سرایت عفونت شر میکند.
همه ما دیدهایم که هیچ کاری برای خوبیها انجام نمیشود مگر اینکه متعلق به یک بدن آسیب پذیر ابتدایی باشد. اما این بدان معناست که این خیر نیست که انسان یا مردم را تعیین کند، حتی اگر انسان یا مردم متعاقباً از ایدئولوژی خیر استفاده کنند. بلکه فقط غریزه حفظ خود است که در اثر خطر فعال میشود. تا زمانی که شر وجود خود شخص را تهدید نکرده همچون لباسهای زیبا آویخته میشود که فقط در صورت حمله به خود، خانه خود و کشور خود تبدیل به لباسهای پاره میشوند. این مبارزه با شر نیست- این حقیقت تلخ تجربه ماست – بلکه بیشترین مبارزه علیه سقوط به واسطهی شر است که مردم امروز را به حرکت در میآورد. تمایل به این است که فرض کنیم این واکنش عموماً انسانی بوده و همواره نگرش اساسی بشر بوده است. با این حال این واقعیت را نادیده میگیرند که بدون شک زمانهایی وجود داشته است که ابتکار عمل مردم در مبارزه با شر به طور خود جوش مؤثر بوده وحتی به جنبشهای جمعی منجر شده است. تجزیه و تحلیل این ابتکار عمل و همچنین این حرکتهای جمعی نه تنها قادر به تعیین گذرگاهها از طریق نیروهای متضاد خواهد بود بلکه اثبات نیروهایی که فقط از نقاب خیر استفاده کردهاند همواره ممکن است. اما بدون شک شر برای آگاهی هر کس، شر بوده و مبارزه با این شر یک جنگ مقدس بوده.
تا زمانی که اخلاق قدیمی معتبر بود ارزشهای آن تأثیر گذار بود اما انسان مدرن دیگر بدون این ارزشها نمیتواند خود را به عنوان مبارز خیر در برابر شر ببیند. او معصومیت جنگنده را از دست داده است. و سؤال پنهانی که موضع درونی او را نامشخص میسازد این است که چه کسی علیه چه کسی میجنگد؟ آن زمان که جهت گیری مذهبی پیش گرایش اخلاقی را تشکیل میداد مشخص بود که اورمزد یا مسیح یا الله دستور به مبارزه دادهاند. اما اکنون این پرسش مطرح است که آیا صنعت، طبقه، امپریالیسم، ملت یا نژاد زمینهی این درگیری را میسازند؟ آیا دربارهی این مبارزه به فرد دروغ گفته نمیشود؟ آیا نمیفهمد که مورد استثمار قرار گرفته؟ به راحتی قابل درک است که در تکامل فردی، تلاشهای مثبت برای حل مسئله میتواند زودتر و واضحتر از جمعی شناخته شود. فردی که با پدیدهی قریب الوقوع شر برخورد میکند و به واسطهی آن متزلزل میشود و اغلب به لبه پرتگاه سوق مییابد، در برابر سقوط مقاومت میکند. برای ادامهی زندگی همواره نیاز به یافتن روشها و ارزشهای جدید وجود دارد.
اما واقعیت شر که فرد را تصرف میکند، نه تنها از واقعیت فردی او ناشی میشود بلکه شکل فردی یک وضعیت جمعی است از این رو قدرتهای خلاق ناخوداگاه او که راه را نشان میدهد نیز نه تنها قدرتهای فردی بلکه شکل فردی بُعد خلاق ناخوداگاه جمعی مشترک انسانی است. هم مشکل و هم لایهای که راه حل تولید میکند در فرد قابل مشاهده است، اما هر دو به صورت جمعی پایه گذاری شدهاند. این همان چیزی است که تجربهی فرد را بسیار مهم میکند. آنچه در او میگذرد نمونهای از کل است و رویکردهایی که برای او راه حل را میآوردند سرآغاز ارزشهای آینده و نمادهای جمعی است. فرد و سرنوشت او برای جمع نمونهی اولیه است، آنها تلاشی هستند که در آن سمها و پادزهرهای جمعی تقطیر میشوند. به همین دلیل است که وقایع عمیق روان که در افراد تجربه میشوند از اهمیت برجستهای برای گذار و سقوط هنجارها برخوردار هستند.
آیندهی زندگی جمعی در اکنون افرادی که از مشکلات خود ناراحت هستند زندگی میکند، کسانی که نماینده و ارگانهای این مجموعه هستند افراد حساس بیماران روانی و انسانهای خلاق همیشه پیشگام هستند. نفوذ پذیری بیشتر آنها نسبت به محتوای ناخوداگاه جمعی، لایهای عمیق که تاریخ وقایع گروهی را تعیین میکند، باعث میشود آنها نسبت به ظهور محتوای جدیدی که هنوز توسط مجموعه درک نشده است حساس باشند. اما این افراد همانهایی هستند که برای این مشکلات به شخصه خود را وقف کردند پنجاه سال قبل از آن که جمع از این مشکلات آگاه شود. (مانند پیش بینی بحران اخلاقی قرن بیستم توسط نیچه)
*اخلاق قدیم
دامنهی آنچه ما اخلاق قدیمی مینامیم بسیار زیاد است و شامل طیف گستردهای از تصاویر ایده آل از انسان و سطوح مختلفی از کمال است. این اخلاق کهن منابع زیادی دارد که مسیحیت یهودیت و یونان از بزگترین آنهاست. الگوهای مقدس یا خردمند، نجیب یا خوب، پرهیزگار یا حلال، قهرمان یا هوشیار در مرکز این اخلاق قرار دارند. وظیفهی ما این نیست که اعتبار این ارزشها را بررسی کنیم بلکه وظیفهی ما بررسی اثرات روانشناختی اخلاق کهن بر روان افراد است. مشاهده میشود که دو اصل اساسی وجود دارد که باعث شده اجرای اخلاق قدیم ممکن شود: ظلم و سرکوب. ظلم یک دستاورد آگاهانه از نفس (خود) است که بیشتر به صورت سیستماتیک توسعه و پرورش مییابد. و مهم این است که به وسیلهی آن یک قربانی پدید آید که منجر به رنج میشود.
بر خلاف ظلم، سرکوب رایجترین شکل است که در آن اخلاق قدیمی ارزشهای خود را تقویت میکند. در مورد سرکوب، محتوای محروم، بخشهایی از شخصیت که خلاف ارزشهای اخلاقی است، رابطهی خود را با سیستم آگاهی از دست دادهاند. آنها یا وارد ناخوداگاه و یا فراموش شدهاند به این معنی که <<من>> چیزی از وجود آنها نمیداند. در نتیجه محتوای سرکوب شده بر خلاف ظلم، فراتر از کنترل آگاهی است، مستقل از آن عمل میکند و همانطور که روانشناسی عمیق نشان داده است زندگی پنهان مستقل و مؤثرش را دارد که برای فرد و همچنین جمع کشنده است.
نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.