جدی گرفتن دنیای درون
1398/10/10
چکیده
مقاله گاردین به قلم Mark Vernon درباره یونگ گرچه به یک شماره بسنده کرده است و ادامه نیافته است، ولی مطالب جالبی در بر دارد که به همت خانم مهرناز نورآذر به ترجمه شده است .
یونگ: جدی گرفتن دنیای درون
ترجمه شده از مقالهای نوشته مارک ورنون
ترجمه : مهرناز نورآذر
دستیابی به تعادل مناسب بین آنچه که یونگ آنها را ایگو EGO یا خویشتن SELF مینامد، در تئوری “تکامل شخصیت“ وی نقشی اساسی بازی میکند.
اگر تا بحال به درونگرا INTROVERT و یا برونگرا بودن EXTROVERT خود فکر کردهاید، اگر تا کنون مفهومهای آرکتایب و یا ناخودآگاه جمعی را به کار گرفتهاید، اگر تاکنون به عصر جدید عشق ورزیده و یا از آن متنفر شدهاید، اگر تا به حال تست شخصیت MBTI را انجام دادهاید، اگرتا به حال به مشاوره رفتهاید و به جای درازکشیدن روی تخت روی صندلی روبروی مشاور نشستهاید، در هر یک از این موارد وامدار این مرد هستید: کارل گوستاو یونگ
این روانشناس سویسی در سال ۱۸۷۵ متولد شده و در ششم ژوئن سال ۱۹۶۱ درگذشت. (هفتهٔ بعد پنجاهمین سالگرد وی میباشد). پدربزرگش – که وی هم کارل گوستاو نام داشت – پزشک و رییس دانشگاه بازل بود. هچنین شایع بود که وی پسر نامشروع گوته است، افسانهای که برای کارل گوستاو جوان، لذت بخش بود، حداقل تا زمانی که وی از پروتستانیزم پراز شک پدرش ناامید شد. یونگ در کتاب زندگینامه وار خود خاطرات، رویاها و اندیشهها عنوان کرد که وی برای پدرش “بسیار افسوس میخورد ” و میدید که چگونه وی تماماً در دام کلیسا و تعالیم الهیات آن گرفتار شده است”.
این روانشناس سویسی در سال ۱۸۷۵ متولد شده و در ششم ژوئن سال ۱۹۶۱ درگذشت. (هفتهٔ بعد پنجاهمین سالگرد وی میباشد). پدربزرگش – که وی هم کارل گوستاو نام داشت – پزشک و رییس دانشگاه بازل بود. هچنین شایع بود که وی پسر نامشروع گوته است، افسانهای که برای کارل گوستاو جوان، لذت بخش بود، حداقل تا زمانی که وی از پروتستانیزم پراز شک پدرش ناامید شد. یونگ در کتاب زندگینامه وار خود خاطرات، رویاها و اندیشهها عنوان کرد که وی برای پدرش “بسیار افسوس میخورد ” و میدید که چگونه وی تماماً در دام کلیسا و تعالیم الهیات آن گرفتار شده است”.
مادر وی شخصیت قدرتمندتری بود، هر چند به نظر میرسد که شخصیت دوگانهای داشت. ظاهراً وی یک همسر یک کشیش معمولی به نظر میرسید، لیکن به تعبیر یونگ “غیرقابل اعتماد بود”. او از فروپاشیهای روانی رنج میبرد، و باز به گونهای دیگر، گاهی چنان با صدای مقتدرانهای صحبت میکرد که به نظر میرسید به خودش تعلق ندارد. زمانی که پدر یونگ درگذشت، او با لحنی وحی مانند به پسرش گفت ” به خاطر تو، او درست به موقع درگذشت “.
به طور خلاصه، کودکی وی مختل شده بود و وی شخصیت اسکیزوییدی بی تفاوت و دوری گزین داشت. در حقیقت، او به این تصور رسید که دارای دو شخصیت است، که آنها را شماره ۱ و شماره ۲ نامید. شمارهٔ ۱ فرزند پدرو مادر و زمان خویش بود. لیکن شمارهٔ ۲ فردی بی زمان بود ” شخصیت مطلقاً غیرقابل تعریف: زاده شده، زنده و مرده در یک دید کلی از زندگی ”. (به نظر میرسد که همسالان وی در مدرسه نیز همین برداشت را داشتند، چرا که نام مستعار او “پدر آبراهام” بود).
شاید یونگ خیلی غیرعادی نبود، چرا که بسیاری از کودکان در فانتزیهای درونی مشابهی غرق میشوند. تفاوت یونگ در این بود که زندگی درونی خود را جدی میگرفت، وی عنوان کرد” من همیشه سعی کردهام که برای آنچه که برآن است که از درونم برخیزد جا باز کنم “. بعدها او شماره ۱ و شماره ۲ را تعمیم داد و آنها را اگو و خود نامید. دستیابی به تعادلی مناسب بین این دو جنبه از روان، در تئوری تکامل شخصیت وی نقش اساسی بازی میکند که تفرد INDIVIDUATION نامیده میشود.
در نهایت یونگ در دانشگاه به موفقیت دست یافت. وی با ” اشتیاقی شگرف در تمامی جنبهها” و فارغ التحصیلی از پزشکی و علوم طبیعی در کمترین زمان ممکن، چهره خود را به عنوان دانشجویی باهوش به اثبات رساند. اولین مقالهٔ عمومی وی دربارهٔ محدودیتهای علوم دقیقه نام داشت که در آن وی فلسفه انعطاف ناپذیر ماتریالیسم را به چالش کشید. دکترای وی تحت عنوان دربارهٔ روانشناسی و آسیب شناسی پدیدههای به اصطلاح غیبی پایههای دو ایده کلیدی اندیشههای وی را بنا نهاد.
اول اینکه ناخودآگاه از قطعه شخصیتهای تشکیل شده است که کمپلکس نام دارد. یکی از راههایی که آنها میتوانند خود را نشان دهند پدیدههای غیبی میباشد.
دوم، بخش اعظم عملیات تکامل شخصیت در سطح ناخودآگاه انجام میپذیرد.
او برای اولین بار در بیمارستان روانپزشکی بورخلزلی در زوریخ، به واسطهٔ همکاری با یورگن بلوئر، پزشکی که کلمهٔ اسکیزوفرنی را ابداع کرد به شهرت رسید. یونگ آزمون تداعی کلمات Free Association Test فرانسیس گالتون پسر عمهٔ چارلز داروین را توسعه داد. لیستی از کلمات برای بیمار خوانده شد و از وی خواسته شد که به هر کدام از آنها با اولین کلمهای که به ذهنش میآید پاسخ دهد. پاسخ و زمان لازم برای ارائه پاسخ ثبت شد. تحقیقات قبلی پیشتر نشان داده بودند که مدت زمان طولانی پیش از پاسخ دادن بیانگر این است که کلمه محرک به طور ناخودآگاه برای بیمار آزار دهنده است. گاهی اوقات شناسایی گروهی از این گونه کلمات امکان پذیر است. نقش یونگ در توسعهٔ این تحقیقات این بود که این گروهها را با قطعه شخصیتها مرتبط سازد و نشان دهد که چگونه این آزمون، دریچهای را به سمت دنیای پریشان بیمار روانی میگشایند. وی به این نتیجه رسید که مردم فقط دیوانه نیستند، بلکه راه و روشی در دیوانگی آنها وجود دارد.
در یک مورد، یونگ نشان داد که بیماری که به مدت ۵۰ سال روی کار به ظاهر بی معنی ساختن کفشهای خیالی متمرکز شده بود، توسط معشوقش که تعمیرکار کفش بود ترک شده بود. یونگ با شهرتش در زوریخ که با طرح چندین سؤال به دست آمده بود در حال شناخته شدن بود که همین سؤالات متعاقباً موجب به خطر افتادن آوازهاش شد. این مربوط به ادعای زن باره بودن وی است. وی در دانشگاه کشف کرد که با قدرت شخصیت و خلاقیت ایدههایش میتواند روی مخاطب تأثیر شگرفی بگذارد. در زوریخ وی سخنرانیهای عمومی برگزار نمود. دیدر بئر در زندگی نامهٔ تخصصی خود مینویسد:” خیل عظیمی از زنان قبل و بعد از هر سخنرانی، دور وی حلقه میزدند”. بعدها، زنی به نام سابینا اسپیلرین بیمار وی و طبق شایعات معشوقهٔ وی شد که احتمالاً تنها یکی از معشوقههای وی بوده است.
رابطهٔ نامشروع با بیماران درمیان روانپزشکان گناه غیرقابل بخششی به شمار میآید.
آیا یونگ مرتکب این گناه شده بود؟
پس از بررسی شواهد بسیار، بئر به این نتیجه میرسد که کشف حقیقت دربارهٔ آنچه که اتفاق افتاد غیرممکن است، با اینکه شایعات و حدس و گمانها به شدت اغراق آمیز به نظر میرسند. علی رغم همه چیز، این سنی بود که زن و شوهرها حتی در محرمیت خود تنها معصومانه با هم دست میدادند. یونگ شخصیت محترم و جذابی داشت. تعجب آور نیست که چنین کاریزمایی به طور آزاردهندهای شهوانی تفسیر گردد. به علاوه در آن زمان، این که بیماران نسبت به درمانگران خود احساساتی قوی پیدا میکنند، پدیدهای جدید بود (بخشی از آنچه که این روزها پدیده انتقال transference نامیده میشود).
اولین همکار فروید، جوزف برور زمانی که یکی از بیماران وی نه تنها عاشق وی شد بلکه به طور خیالی از وی باردار شد، روش درمان کلامی را کنارگذاشت. فروید در ابتدا بر این عقیده بود که پدیده انتقال transference، موضوعی ناکارآمد است و باید مهار گردد. سپس وی به این باور رسید که این موضوع، سنگ بنای درمان بوسیله روانکاوی میباشد، چرا که احساسات و عواطف مدفون را دوباره جان میبخشد که درغیر این صورت پنهان میماندند. لیکن این ما را به مواجهه یونگ با فروید، بنیانگذار روانکاوی در آینده رهنمون میسازد.
نظرات 
برای ثبت نظر باید عضو باشید.
اینجا ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید
وارد سامانه شوید.